دخترک رویایی Dreamlet Ğirl

تمرین مثبت نویسی 🤗😊

دخترک رویایی Dreamlet Ğirl

خودش را به دار کشید!!
برایم زنگ‌زد و گفت؛ رفیق بیا خانه ما. امروز مهمانی داریم، فقط یادت باشد دو ساعت بعد بیایی، و اولتر از همه نزد من بیا.
پرسیدم بخاطری‌چی مهمانی گرفته‌اید؟ حرفی نزد. گفت: تو فقط بیا خودت بیبن چی‌زیباست، و برای چی است؟
منم دو ساعت بعد رفتم به خانه‌ی شان. همان گونه که گفته بود، وقتی رسیدم؛ رفتم به سوی اتاق‌اش تا بروم پیش‌خودش.
نزدیک اتاق که شدم، صدای به گوشم می‌خورد. غریچ، غریچ، صدای زشتِ تاب خوردنی چیزی را می‌شنیدم. خیلی برایم جالب بود، هر چی به اتاق‌اش نزدیک‌تر شدم، صدای این تاب خوردن بلند‌تر شد، گویا ریسمانی داشت چیزی بزرگی را تاب می‌داد اما چی‌را؟
به درِ اتاق که رسیدم، درب را تک‌تک زدم. اما کسی نیامد. من‌هم نیز در را باز کردم. ماه‌جبین را دیدم، چوکی‌ای زیر پاهایش بود، که افتاده بود و
خودش داشت با ریسمانی بر گردن و زلفانی پرشان، رنگ سیاه پریده و جسم بی جان. از سقف اتاق‌اش به پایان پیچ تاب می‌خورد.
او خودش را به دار کشیده بود! و نامه‌ای در دست داشت.
من آن لحظه شوکه شده بودم، نمی‌دانستم چی‌کنم، ماجبین را محکم بگیرم، یا بطرف فامیل اش بدوم، یا فریاد بزنم ....
چی کنم؟
لحظه‌ها داشت ایستاده می‌شد، دلم از دل‌خانه جدا گشته بود.
اشک هایم امانم نمی‌داد، ناگهان نامه از دست‌های بی‌جان ماه‌جبین افتاد به پیش پاهایم. نامه را گرفتم، و فریاد کشیدم؛
کمک! کمک ما‌ه خودش را به دار زده است‌.
اهالی خانه همه‌جمع شدن، به‌سوی‌ ماه‌جبین دویدن، با کمک هم او را از طناب‌دار پایان کردند‌.
ولی من سنگینی نامه را حس می‌کردم، به گوشه رفتم و نامه را باز کردم نوشته بود؛ " رفیق! من دارم خود‌کشی می‌کنم، حتمن می‌پرسی چرا؟
چون بزرگ شده‌ام فامیل‌ام از من می‌خواهند ازدواج کنم، درس هم که با آمدن طالبان تمام شد، منت این زندگی را بخاطری دختر بودنم خیلی کشیدم. خیلی زجر دیدم، حالا مجبورم به این درد های که خود پایانی ندارد پایان بدهم.
دیروز فامیل‌ام مرا وادار به ازدواج می کردند، می‌‌گفتند هر کسی بیاید نه نمی‌گویم و تورا میدهیم. دختری جوان که در خانه باشد نام‌بدی دارد.
مادرم خیلی اسرار می‌کرد. منم گفتم؛ اگر خوش‌بخت نشدم چی، اگر تحصیل نتوانم چی؟ فامیل‌ام گفت؛ مهم نیست تو باید ازدواج کنی، هیچی به اندازه‌ای ازدواج مهم نیست.
گفتم ؛حتی مرگ‌ام؟
گفتند؛ بلی بمیری بهتر است تا بی آبرو شویم.
حالا دیگر مرده‌ام، از تو می‌خواهم شاهد باشی، و ببینی چی‌قدر مرگ من به فامیل ام ابرو داده است؟ آیا توانستم آنها را به آرزو شان برسانم!

نویسنده دخترک رویایی

خداوند برای هرکس همون قدر وجود داره
که او به خداوند ایمان داره
این یک رابطه ی دوطرفه است...❤️❤️

#😇

لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا، (سوره توبه)
«اندوهگین‌ مباش‌ که‌ خدا با ماست»،

وعده خداوند حق است!🥰✨

برام مهم نیست
چطوری قضاوت بشم
خدا از رگ گردن بهم نزدیک تره...
❤️✌️

از نگاهش فهمیدم🙂
مایل شده قلب‌ش به من ☺️

دوست می‌دارد مرا 🤗
بیهوده پنهان می‌کند😒

#🙂

تو زیبایی! مثل یک وطن آزاد شده😊
و من خسته‌ام! مثلِ یک وطن اشغال شده🤭

اگر کدام کسی آدرس امی خرمهره فروش میفهمه بگوین
که مه هم آمریکا بروم 😌😖🥴

#دخترک رویایی

دست به دست یار مزه میته..
سیل لاله زار مزه میته..
امی گشته وگذار مزه میته..
هنگام بهار مزه میته.🤭🤗

دخترک رویایی

افغانستان هیچ تقصیری ندارد!
دختران دلیر و شجاعی داشت که حاضر بودند بخاطر حق آزادی و عزت خود بجنگند اما......
مردانی داشت که زبان شان از حفاظت ناموس شجاعت و خدا میگفت اما در دل بز دلان بیش نبودند جز یاد داشتند در صفحه های اجتماعی لاف بزنند.
دختران هر کدام پیام های برای استوری که گذاشته بودم خیلی زیاد و غیر قابل شمارش نوشتند بعضی های شان بحیث نمونه👇😔❤

عشق یعنی❤
صد دانه گوساله دنبالت استن:
😝
ولی تو...!
پشت امو خره گرفتی😘😍

دخترک رویایی

قهرمانان غرب کابل ❤️
مرد ها فقط نگاه میکنند🤣😅

دخترک رویایی

روزی جوانی پیش پدرش آمد و گفت:
دختری را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم .من شیفته زیبایی این دختر وجادوی چشمانش شده ام .
پدرباخوشحالی گفت :بگواین دخترکجاست تابرایت خواستگاری کنم وبه اتفاق رفتند تادخترراببینند اماپدربه محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت:
ببین پسرم این دخترهم تراز تو نیست و تو نمیتوانی او را خوشبخت کنی او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی درزندگی دارد سرپرستی کند تا بتواند به او تکیه کند
پسر حیرت زده جواب داد :امکان ندارد پدرکسی که بااین دختر ازدواج میکند من هستم نه شما.....
پدر و پسر باهم درگیر شدند وکارشان به اداره پلیس کشید
ماجرارابراب افسرپلیس تعریف کردند.افسر دستور داد دختر را احضارکنند تا از خود او بپرسندکه میخواهد با کدامیک ازاین دوازدواج کند افسرپلیس با دیدن دختر شیفته جمال ومحودلربایی اوشد وگفت :این دختر مناسب شمانیست بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است واین بارسه نفری باهم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند وزیر با دیدن دخترگفت :او باید با وزیری مثل من ازدواج کند .....و.....قضیه ادامه پیداکرد تا رسید با شخص امیر امیر نیز مانند بقیه گفت:این دختر فقط بامن ازدواج میکند...
بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد وگفت :راه حل مسئله نزدمن است .من میدوم و شما نیز پشت سرمن بدوید اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد.....وبلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری :پدر؛ پسر؛ افسرپلیس ؛ وزیر و امیر بدنبال او.........
ناگهان ...هر پنج نفر باهم به داخل چاله عمیقی سقو ط کردند
دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت:آیا میدانید من کیستم
؟!!
من دنیا هستم !!
من کسی هستم که مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم باهم رقابت میکنند و در راه رسیدن به من از دین شان غافل میشوند تا زمانیکه درقبر گذاشته میشوند درحالی که هرگز به من نمیرسند.

ای دوست کجایی؟
من با همه‌ی درد جهان ساختم اما
با درد تو هر ثانیه در حال نبردم
تو دور شدی از من و با این همه یک عمر
من غیر تو حتی به کسی فکر نکردم
من خسته تن از این همه تاوان جدایی
ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
ای دوست کجایی؟
انقدر که راحت به خودم سخت گرفتم
از عشق شده باور من درد کشیدن
گیرم همه آینده‌ی من پاک شد از تو
با خاطره‌های تو چه باید بکنم من
من خسته‌ام از این همه تاوان جدایی
ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
یا بیا یا اصلا بمیر

حتی سک بیچاره به فغان رسیده😕😏

پهنتون از دست طالبان ،شهر از دست دزدان،کوچه از دست ولگرد ها در عذابیم و در فغانیم

خدایا دیگر اینجا جای زندگی نیست😭
#شهادت مبارک
#دانشگاه بغلان
#صدای مردم بغلان

یار من ، یوسف نیا ، اینجا کسی یعقوب نیست
لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست
ای گل زیبای من ……… از غربتت اشکی نریز
نازنین ، اینجا خـــــدا هم پیششان محبـــوب نیســت😞😭

خانه های ما هنوز هم مثل گذشته ها کاگلی است ولی چرا آرامش سابق نیست؟

#خبر فوری
مجلس نمایندگان کشور وعده سپرد که تا عملی نشدن طرح "هم سان سازی "معاشات دولتی و نادیده گرفتن {انکشاف متوازن} در بودجه ،بودجه سال 1400 را تایید نخواهد کرد.

دختر باش!
به ساز خودت برقص و به نوای قلبت گوش کن!
سفید و صورتی و آبی بپوش
و همیشه لبخند بزن...
تو نقاشیِ زیبای خدایی!
عطر نرگس به تنت بنشان
و گیسوانت را آمیخته به غرور بباف
صدایت را سرت بنداز و آوازهای مورد علاقه ات را بخوان....
"دختر"باش!
عاشقی کن،زندگی کن
لذت ببر از اینکه امروز این لباس را پوشیده ای...
ازینکه امروز مدل موهایت را عوض کرده ای...
احساس خوشحالی کن
"دختر"باش!
شادی ات را نقاشی کن
بزن و برقص!...
و بخند و بخند و بخند
اگر نخندی ای دنیا ترا خیلی میگریاند.

مولانا حاضر امام در یازدهم جولای سال ۱۹۵۷میلادی، به سن بیست سالگی به اساس سنت مذهبی شیعۀ امامی اسماعیلی، نور مولانا شاه کریم الحسینی ملقب با والا حضرت شهزاده آقاخان "چهارم" بر تخت امامتِ اسماعیلی جُلوس فرمود.
امام حاضر اسماعیلیان، وارث برحق امامت در سنت اسماعیلی است، در مدت این شصت و سه سال کار کرد و اقداماتی را که از آدرس امامت اسماعیلی به خاطر بهبود کیفیت زندگی جهان بشریت عَلی اّلخٌصوص در کشورهای در حال توسعه در زمینه های چون تعلیم و تربیه، گرد شگری، محیط زیستی، صنعتی، خدمات آموزشی و آکادمیک، خدمات صحی و فرهنگی، انجام یافته، لازم میدانیم که نمونه هائی آنرا در افغانستان، از جمله تاسیس شفاخانه بامیان، فیض آباد، بدخشان، شفاخانهFMIC در کابل و همزمان وصل سازی اینها با شفاخانۀ آقاخان در کراچی، پاکستان، به منظور ارایه خدمات با کیفیت بالا، در ضمن بازسازی بناهای تاریخی باغ بابر، قصر چهل ستون، قصر استوری وزارت خارجه.... و دها پروژه های تاریخی و زیربناهی در مرکز و ولایات در حال کار میباشد. که همۀ اینها تحت رهبری یک نهاد واحد؛ یعنی شبکۀ انکشافی آقاخان (AKDN) که به عنوان یکی از بزرگترین نهاد معتبر و تاثیر گزار خصوصی در جهان است، خدمات را برای بهبود کیفیت زندگی مردم، بدون در نظرداشت رنگ و زبان و نژاد... انجام میدهد.
در اخیر هشتاد و چهارمین (84) سالروز نور مولانا شاه کریم الحسینی، امام حاضر را به تمام اسماعیلیان، شما دوستان و مخلصان والا حضرت از صمیم قلب مبارکباد میگویم و طول عمری بیشتر برای ایشان از خداوند متعال استدعا مینمایم.🎂🎁🎉
با احترام سخیزاده

Khan

من مي خندم ، نه به اين خاطر که قوي تر از مشکلاتم هستم بلکه به اين خاطر که خداي من قوي تر از مشکلاتم است

وقتی من کار خوبی میکنم احساس خوبی دارم و وقتی کار بدی میکنم عذاب وجدان دارم. این دین من است!

کارهایی که قوانین آن را بلد نیستید انجام ندهید،
حتی اگر می بینید خیلی از مردم از طریق آن کسب درآمد می کنند.

🙏🏻ارزش خود را بدان!!!!
شخصی قبل از فوت اش به پسر خود گفت:" این ساعت را پدرکلان ات برایم داده است. تقریبا 200 سال از عمرش می گذرد. پیش ازاینکه برایت بدهم، به فروشگاه جواهرات برو و بپرس که آن را چه مقدار پول می خرند.
پسر به جواهر فروشی رفت و برگشته به پدرش گفت:" 150 دالر قیمت کردند."
پدرش گفت:" به دکان های فروش لوازم کهنه برو.
پسر رفت و برگشت و به پدرش گفت: "10 دالر قیمت کردند و گفتند بسیار پوسیده شده است."
پدر از پسرش خواست به موزیم برود و ساعت را نشان دهد.
پسر به موزیم رفت و برگشت و به پدرش گفت: "نگهبان موزیم گفت که 500 هزار دالر این ساعت را می خرد و آن را در جمع اشیای قیمتی موزیم می گذارد.
پدرش گفت: "می خواستم این را بدانی که جاهای مناسب ارزش تو را می دانند. هرگز خود را در جاهای نامناسبت جستجو مکن و اگر ارزش ات را هم پیدا نکردی خشمگین نشو. کسانی که برایت ارزش قایل می شوند، از تو قدردانی می کنند. در جاهایی که کسی ارزش ات را نمی دانند حضور نداشته باش!

در مورد اینکه خواستگاری مرد از طرف زن و یا فامیل دختر صورت بیگیرد در دین هیچ نوع ممانعت وجود ندارد حتی برای راهنمایی در قرآن در سوره قصص از آیت ۲۲ تا ۲۸ داستان ازدواج حضرت موسی با دختر حضرت شعیب ذکر شده است
خلاصه داستان :
بعد آشنا شدن دختران حضرت شعیب با حضرت موسی و پی بردن آنها به صداقت و اخلاق نیک موسی با پدر خود مشورت کردند ،موسی را برای کار استخدام نمودند و صفورا دختر شعیب با کمال حیا برای پدر خود فهماند که دوست دارد با موسی ازدواج کند شعیب چون در خواهش دخترش عیبی ندید از موسی خواستگاری کرد تا با دخترش ازدواج کند و موسی هم با کمال حرمت و میل پذیرفت
پند های این داستان
۱: با دختران تان پیش از صادر نمودن فیصله ها چه در مورد مدیریت خانواده باشد یا در مورد خودشان مشورت نمایید
۲: دختران حق انتخاب همسر شانرا را دارند
۳: یک پدر خردمند تصمیم منطقی دختر خود را می پذیرد و با افتخار به آن عمل میکند
۴: خواستگاری از جانب فامیل دختر و یا از طرف زن نه عیب است و نه ممنوع است
۵: خود را مطمئن بسازید ، انسانی را که با وی ازدواج می کنید از اخلاق نیک برخوردار باشد
👈نشر این مطلب کمک می‌کند تا ما پی ببریم که بسیاری مشکلات جامعه نه تنها حکم دین نیست بلکه بر خلاف حکم دین است
مثال: چه بسا فامیل ها سال ها رنج کشیده اند طعنه شنیده اند اینکه دختر تان خودش خوش بود با پسر ما ازدواج کند در حالیکه رضایت ناکح و منکوحه یعنی داماد و عروس اولین شرط نکاح است
شرم ، عیب و حرام یعنی خلاف خواست خدا آنست که بدون رضایت عروس یا داماد نکاح شان به جبر صورت بگیرد یا چه تعداد کثیر بانوان به خاطر اینکه همسر خود را انتخاب کرده اند محکوم به عمل غیر اخلاقی شده و از محبت اطرافیان خویش محروم شده اند
👈دختر داران محترم باید بدانند که ازدواج یک امر خیلی طبیعی و شرعی است و دختران خود را در این زمینه حمایت نمایند
از اینکه دختر تان خودش همسر خود را انتخاب می‌کند یا انتخاب کرده است هیچ نوع افسردگی و تشویش را به خود را ندهید به جواب انسان‌های جاهل بگویید که افتخار می‌کنید که بر رضای خدا عمل کرده اید
👈حتی نظر به هدایات دین اگر شوهر یک زن فوت می‌کند والدین شوهرش مسئولیت جستجوی همسر نیک و ازدواج دوباره ی عروس خود را دارند تا باشد با استفاده از تجارب و شناخت که دارند شخصی نیک را برای سرپرستی عروس و نواسه های خود انتخاب کنند
👈شناخت همه جانبه ، حرف زدن ، از نزیک دیدن دختر و پسر یا زن و مرد پیش از ازدواج یک عمل پسندیده، روا و شرعی است تا در آینده از بروز مشکلات جلوگیری به عمل آید آنچه مجاز نیست بر قرار نمودن ارتباط جنسی است و آن هم مزایای ارزشمندی در قضیه ازدواج دارد که در مطالب بعدی ان شاءالله نشر خواهم نمود.

وقتي كه گرفتار يك دردسر،يك رسوايي يا يك فاجعه شدي، تازه دوستان واقعي خود را خواهي شناخت.

👤اليزابت تيلور

الهی آمین

🖊 میگويد:
در حیرتم از "خلقت آب"

اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند
اگر با آتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند.
اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند.
اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا آماده طبخ میکند.
اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود.
ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گنداب میگردد.
دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تأثیر پذیر است، و در تنهایی مرده وگرفته است...

"باهم" بودنهایمان را قدر بدانیم...

🌹🌹