Somaye Rasta

Somaye Rasta

بساط شعر پهن کرده‌ام همه دعوتید! بفرمایید شعر!

27/07/2022

آرزو می‌کنم ام‌شب را بدون غصه بگذرانی و به خودت فکر کنی، آرزو می‌کنم آن‌قدر غرق خودت و خوشی هایت باشی که هیچ‌چیز و هیچ کسی نتواند حال دلت را بخاطر خودشان خراب کنند.

آرزو می‌کنم فقط به خودت و آینده‌ات و اتفاقات جدید و قشنگی که انتظارت را می‌کشند فکر کنی و ایمان داشته باشی.

به خودت می‌آیی و می‌بینی کسی که رهایت کرده بی اعتنا می‌گذری، می‌بینی بدقولی ها و دروغ هایی که شنیدی ‌دیگر قلبت نمی‌شکند و از زود رنج بودن خلاص می‌شوی چون می‌دانی این جهان پر از نامردی و پستی و بلندی هایی را دارد مخصوصا در جغرافیایی که ما هستیم!
به خودت می‌آیی و می‌بینی میان طوفان های شدید ایستاده‌ای ولی تو هنوز آرامی و به مسیر زندگی‌ات ادامه می‌دهی، چون یاد گرفتی که بعد هر طوفان آرامش عجیبی در انتظار هست.



✍🏻سمیه_رستا

https://t.me/SomayeRasta

29/06/2022

اشکالی ندارد که نشد، اشکالی ندارد که غمگینی، اشکالی ندارد کسی تو را نمی‌فهمد، اشکالی ندارد بهانه می‌گیری و هیچ کس نمی‌فهمد چه مرگته!
اشکالی ندارد غرق شدی، اشکالی ندارد شکستی، بغض کردی، زار زار گریه کردی،
اشکالی ندارد که زندگی برای تو این‌‌طوری چرخید،
اشکال ندارد اگر نا امید شدی،
ولی
کسی شو که خودش را نجات دهد، اشکالی ندارد کسانی که باعث رنجش ات شدند ، کسانی که به موقعیتت خندیدن،
اشکالی ندارد نادیده هم گرفته شوی.
اشکالی ندارد که حتا عزیزان آدم در بد ترین حالتت حالت را خراب تر کنند...
پس خودت کنار خودت بمان
گاهی وقت ها به عمق تاریکی هم رسیدی به جای منتظر ماندن دنبال جرقه‌ای از نور باش.



سمیه_ رستا

24/06/2022

فال حافظ می‌زنم باید ترا پیدا کنم
ساده دل کندی چطوری شورشِ لیلا کنم؟

فال حافظ تا زدم یادِ ترا سر زنده کرد
غم مخور های چنین را من شبی رسوا کنم

همدمِ در لحظه های خلوت ذهنم تویی
با دو پلک مخملینت واژه را معنا کنم

می‌توانی با نگاهت در دلم باشی ولی
شد دلیل زندگی تا غصه را حاشا کنم

می‌توانی هر کجای این جهان باشی، ببین
می‌رسد آیا که روزی دل خوشِ فردا کنم

آرزو ها در هوا پشت هم صف بسته‌اند
می‌شود فکری به حالِ این هواپیما کنم

یک دعا کردم که شاید حق پذیرد در شبی
این من تنهای خالص را به وصلت ما کنم

✍🏻سمیه_رستا

https://t.me/SomayeRasta

22/06/2022

چراغ قرمز! 🚦

خیابان شلوغ و عابران با چهره های گرفته و خسته، پشت خط عابر پیاده منتظر چراغ قرمز و رد شدن بودند، از پشت عینک دودی‌ام آن طرف را نگاه می‌کردم، پشت هر کدام از ملی بس ها اسم ایست‌گاه ها درج شده بود.
چراغ قرمز شد و روبه‌رویم آدمکی که در حال راه رفتن به رنگ سبز بود را نشان می‌داد، خط های سفید عابر پیاده را طی کردم و به سمت ایست‌گاه بهارستان و شوش رفتم، ملی بس اولی آماده حرکت بود چشمم به دستی که طرف من تکان می‌داد خورد، عینکم را پایین آوردم با تعجب خنده های کودکانه دو تا پسر بچه‌ای که حدودا ۹ سال بیش‌تر نداشت می‌دیدم.
همان‌طور که راه می‌رفتم یکی از آن پسر بچه ها دست تکان می‌داد و آن یکی بلند بلند می‌خندید...
سوار شدم در ها بسته شد و ملی بس حرکت کرد.
به صندلی پلاستیکی و داغ تکیه دادم همان پسر بچه ها را نگاه می‌کردم، ملی بس طوری بود که سمت مخالف من صندلی های آن دو بودند، یکی اش سرش را بیرون کرده بود به هر عابر پیاده دست تکان می‌داد، می‌خندید، عکس العمل عابران لبخند بود.
آن یکی که بلند بلند می‌خندید چهره معصومی داشت به چشم‌های من خیره شده بود و از تهِ دلش می‌خندید...
پسرک سرشار از خوش‌حالی و خنده بود، نگاهش می‌کردم از خنده هایش لذت می‌بردم و لبخند می‌زدم او بیشتر ذوق می‌کرد.
حس غریبی بهم دست داد، حس تنهایی، حس درد و بغض خیلی کهنه
نا خودآگاه اشک ریختم حسادت کردم به حال آن دو تا پسر بچه، آخرین باری که از ذوق خندیدم یادمه!
تصاویر خاطراتم از جلو چشمم رد می‌شد،
روزهایی که دانشگاه می‌رفتم و گروه سیمینار ما بهم خورد کار یک ماه را به کم تر از ۲۴ ساعت انجام دادم و نتیجه‌اش چقدر خوشحالم کرد و با دوست هایم بلند بلند از ته دلم خندیدم...
بغضم داشت می‌ترکید و ملی بس توقف کرد در ها باز شد مسافران جدید سوار شدند و قبلی ها پیاده، به بیرون خیره شده بودم که همان پسر بچه از نزدیکم آمد و به لهجه خودش گفت: " سلام خالهِ، تو که اول داشتی می‌خندیدی و خوش‌حال بودی چرا یک دفعه‌ای گریه می‌کنی؟
بیا این شکلات بخور، من هر وقت گریه می‌کنم مامانم بهم شکلات می‌ده و زود خوب میشم تو هم بخور زود خوب میشی."
به شکلات‌اش خیره شدم و از دستش گرفتم اشک هایم را پاک کردم و گفتم: " چقد قشنگ می‌خندیدی، همیشه بخندی، راستی اسمت چیه؟"
پدرش صدا زد محمد! بیا رسیدیم...
اونم با خنده و چشم های پر برقش گفت " محمدم، دیگه گریه نکن این طوری خیلی خوشکل میشی. خداحافظ خالهِ جون..."
دست تکان دادم گفتم "خداحافظ".
بغضم را کنترول کردم و به شکلاتی که در دستم بود نگاه می‌کردم و غبطه می‌خوردم!

سمیه_ رستا

https://t.me/SomayeRasta

08/05/2022

چه فرقی می‌کند؟ رفتی که الان دوستت دارم
به لب هایم نمی‌ روید، نرنجان دوستت دارم

همیشه عاشقت بودم تو خودت خوب می‌دانی
نه تنها از تهِ قلبم که از جان دوستت دارم

بهاری بود و عشقی بود و‌ تو بودی کنار‌ من
بهاری رفت، تو رفتی به باران دوستت دارم

کمی هم عاشقانه با تو در پاییز می‌خندم
برای دختر عاشق به آبان دوستت دارم

کمی باران می‌چکد برایم از چشم بر گونه
شبی دل‌تنگ می‌گفتم " فراوان" دوستت دارم

نه! آذر هم به پایان می‌رسد، یلدا بدون تو
پریشانِ پریشانم ... به قرآن دوستت دارم

َستا

https://t.me/SomayeRasta

06/05/2022

جمعه مرد با احساسی ست
که دلش معشوقه ای زیبا می خواهد
که دست های ظریفش را بگیرد و ببوسد
جمعه زنِ دل نازکی ست
که دلش همزبانی می خواهد
با دست های قوی و انگشت هایی آماده ی نوازشِ چند تار مو
جمعه وقتی این چیزها را ندارد
عجیب دلش می گیرد❤️

http://t.me//SomayeRasta

05/05/2022

گریه های تا سحر را باید از توفان بپرسی
حالِ من هم بعد تو، از روحِ سرگردان بپرسی

دوستت دارم ولی می‌ترسم از پایان قصه
سرنوشت من و تو از خاک بی گل‌دان بپرسی

کاش! لحنم درد عشقم را بپوشاند که مردم
حرف در می‌آورد، از هر حسِ پنهان بپرسی

این غزل می‌ریخت از چشمان بی پروای معصوم
عاقبت با شعر می‌میرم، به لحن "جان" بپرسی

سایه‌ای بر خاک مهمان شد گمان کردم تو هستی
هی! خیانت را نمی‌بخشم که از باران بپرسی

درد دارد باورش تلخ است با هر یک سکوتم
داغ دل را می‌توانی از رگ و شریان بپرسی

✍🏻سمیه_ رَستا

https://t.me/SomayaAhmadii

02/05/2022

#دکلمه🎙
"زن، عالم معناست و یک بسته کتاب است"

اجرا: سمیه_رَستا
شاعر: آذر_نوش

لینک پیوستن:
تلگرام👈🏻 https://t.me/SomayeRasta

فیس‌بوک:
https://www.facebook.com/somayeRasta/

01/05/2022

مهمانی‌ام تمام شد، لحظه هایی بود که بهانه‌ای شد حرف بزنم، گریه کنم تا شاید بار سنگینی که این همه مدت روی دلم بود را کم کنم.
میزبان عزیز!
برایم هیچی کم نزاشتی با این که لایق نبودم حرف هایم را گوش کردی و به داد دل شکسته ام رسیدی...
چنان عشقی از این ماه گرفتم که تمام زندگی‌ام مثل گذشته نخواهد بود.
هنوزم بغضی در گلو دارم
هنوزم دل‌تنگم
دلم... دلم آشوبی است که نمی‌توانم دل بکنم
جدایی خیلی سخت است
مگر می‌شود به مهمانی خدا بروی و چیزی جز عشق نصیبت شود؟


َستا

https://t.me/SomayeRasta

30/04/2022

عاشقی دیدم که از یارش صداقت می‌خرید
ترک شد، با گریه هایش نیز مهلت می‌خرید

نخ به نخ سیگار و هی سرگیجه های پشت هم
با صدای خسته‌ی گیتار غربت می‌خرید

بار ها با حرف های ناز رام‌اش کرده بود
بار ها با چشم های بسته حسرت می‌خرید

خواب های با شکوهی که ویران کرده بود
سنگ را از گفت‌و‌گو با خود راحت می‌خرید

اشک، نی! خون جگر جاری بود از هر چشم او
در پریشانیِ احساسش شجاعت می‌خرید

نام عاشق را "نگویم تا نباشد غیبتش"
بین عاشق های این نسل‌اش سعادت می‌خرید


🖋 َستا


Http://t.me//SomayeRasta

29/04/2022

حسرت دل را دیواری می‌فهمد، که به آن نگاه می‌کنی، اما دلت جای دیگر است …
حس دلتنگی را فقط کسی می‌فهمد که وقتی بخندد اما تهِ دل؛ بغض ندیدنش را داشته باشد.
خوشبخت هستی اگر کسی را داشته باشی که دلتنگ صدایت، حرف هایت و دیدنت باشد یا کسی که تو را ترجیح بدهد به همه چیز، به همه کس، به همه جا و فقط جز اولویت هایش باشی.
حتا در شلوغ ترین زمان به تو سر بزند و احوالت را بپرسد و چقد قشنگ که بتوانی بگویی حالم خوب نیست تا آغوشش بهترین حس آرامش برای درمان دلش باشد.

خیلی ها در زندگی آدم ها هستند اما، بعضی از آدم ها وجودشان زندگی را خیلی قشنگ تر می‌کنند.


✍🏻سمیه_رَستا

https://t.me/SomayeRasta

28/04/2022

می‌شود با همه فرق داشته باشی؟

دوست داشتنت مثل آدم های این دوره زود تمام نشود،
می‌شود هر چقد سرت شلوغ بود بازم عاشقم بمانی و حرف های خوبت مال من باشد...؟
می‌شود هر جایی رفتی و کنارت نبودم طوری از من حرف بزنی که همه فکر کنند معجزه‌ام؟
برای ماندن به پای تو چیز زیادی نمی‌خوام، همین که وفا دار بمانی، مهربان باشی، همین که گاهی در گوشم آوای دوستت دارم بخوانی کافی‌ است.
همین کافیه که بدون منت و خواهشی خودم را همین طوری که هستم بخواهی، بگذرا متفاوت تر از بقیه بدانم و برایت بمیرم...

می‌شود این طوری متفاوت و خاص تر از همه باشی؟


✍🏻سمیه رستا

Http://t.me//SomayeRasta

27/04/2022

#دکلمه🎙
"شمس‌ و مولانا‌ ندارد ارتباط‌ با شما‌
با سُر‌ نی‌نامه‌ با تو! در نیستان‌ نیستم‌"

باصدای: سمیه_رَستا

لینک پیوستن:
تلگرام👈🏻 https://t.me/SomayeRasta

فیس‌بوک:
https://www.facebook.com/somayeRasta/

20/04/2022

باز هم خون و باز هم تقبیح، باز هم حرف‌های تکراری

شاعر: فضل‌ احد_احدی

اجرا: " سمیه_ رَستا "

#دکلمه
#دشت‌برچی
#کورس‌موعو_کورس‌کوثر‌دانش_مکتب‌سیدالشهدا‌
#‌مکتب‌عبدالرحیم‌شهید‌
#مرکز‌آموزشی‌ممتاز

17/04/2022

سبز شد خطّ لب یار، بهار است بهار
ای جنونِ منِ سرشار، بهار است بهار

#دکلمه
اجرا:

لینک پیوستن:
فیس‌بوک
https://www.facebook.com/somayeRasta/

تلگرام: https://t.me/SomayeRasta

#دکلمه #غزل #شعر #اشعار‌معاصر #اشعارکلاسیک

Photos from ‎Panjara-e Parsi پنجره ی پارسی‎'s post 11/03/2022

ممنون از پنجره‌ی پارسی☘💜

04/03/2022

این قطره های باران نزدیک‌ بهار را خیلی دوست دارم، انگار می‌خواهد تمام غم ها را با خودش بشوید، آن‌ قدر قشنگ می‌بار که تمام قطره هایش در دلم می‌نشیند، دلم می‌خواهد از خانه بیرون شوم و باران را بغل کنم، باران به صورتم ببارد و بیدارم کند مرا به یک مزرعه‌ی سبز، یک کلبه‌ی چوبی بالای تپه‌ با گل های یاس و آفتاب ‌گردان ببرد، آفتاب بتابد و کنار دستم صدای چشمه های خروشان به گوش برسد، نسیم خنکی بوزد تا سبزه ها را با خود برقصاند.
از گل های مزرعه برای خودم تاج قشنگی درست کنم، موهایم را به دست باد بسپارم تا برایم بنوازد، در اطراف زمین بدوم و بخندم بدون توجه به این که دیگران درموردم چه می‌گویند. یک طرف مزرعه چند تا کودک مشغول بازی باشند بروم کنارشان و حرف بزنم، دست تکان دهم مهمان شیرینی های خوش‌مزه کنم....

پنجره را باز می‌کنم بوی باران و عطر روز های آخر اسفند می‌کوبد به صورتم، خیالات قشنگی به سرم می‌زند. نفس عمیقی می‌کشم به یاد لحظات ناب کودکی!


✍🏻سمیه_رستا

03/03/2022

جذابِ من! بگو از من کجا عاشق تری دیدی؟
جدیدا سرد گشتی، بهتر از من دلبری دیدی؟

شکستم دست از زخم دلم بردار می‌میرم
قسم من دوستت دارم به جز من سروری دیدی؟

قدم در سینه‌ی سوزان من ماندی ولی قسمت_
زمین چرخید، فهمیدم شبیه‌ام لشکری دیدی

تو از جنس معمائی که هر دم در تو حیرانم
دلی سر گشته تنها در کدام یک دختری دیدی؟

گمانم تو نمی‌دانی که از مهر تو تب دارم
تو تنها حرفِ تلخت را همیشه گوهری دیدی

نمی‌رنجم اگر باور نداری عشق پاکم را
حلالم کن اگر در شعر هایم سنگری دیدی

✍🏻سمیه_ رستا

02/03/2022

به من گفت:
" چرا حرف های تکراری می‌زنی، چرا نمی‌روی، چرا دل‌سرد نمی‌شوی؟"
با بغض همیشگی گفتم: " بعضی چیز ها را باید حس کرد، وگرنه این همه دوستت دارم ها را همه می‌گویند".

01/03/2022

❄️شهریار چقد قشنگ گفته:

« از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت
آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران
وای به حال دگران ..»

27/02/2022

آمدی جانم به قربانت ولی دیر آمدی
#دکلمه
اجرا: سمیه_ رستا
شاعر: شهراد_میدری
http://t.me//SomayeRasta

21/02/2022

اگر به من بگويند زيباترين واژه ای که يادگرفتی چيست؟

می‌گويم پذيرش است. یعنی:
پذيرفتن شرايط با تمام سختی هایش....
پذیرفتن ادم ها با تمام نقص هایش....
پذيرفتن این‌که مشکلات هست و بايد به مسير ادامه داد....
پذيرفتن اينکه گاهی من هم اشتباه ميکنم....

پذيرش يعنی:

پذيرفتن اين‌که من کامل نيستم...
پذيرفتن اين‌که هيچ کس مسئول زندگی من نيست....
پذيرفتن اين‌که انتظار از ديگران نداشتن....
پذیرفتن این‌که قرار نیست به همان اندازه که دوستش داری او هم تو را دوست داشته باشد...
پذیرفتن یعنی قرار نیست همه رویا هایت به واقعیت تبدیل شود....
پذیرفتن یعنی قرار نیست همه چیز را کنترول کنی...
پذیرفتن یعنی تو برای خودت کامل و بهترینی لازم نکرده به بقیه درمورد خودت و کارهایت توضیح دهی.

داشتن پذيرش در زندگی يعنی پايان دادن به تمام دعواها، اختلاف ها، شکست ها، توقعات و احساسات بد.


🖊سمیه_رستا

21/02/2022

شب رفت و سپیده یِ دل افروز آمد

بر صبحِ چمن، نم نمِ گلدوز آمد

لبخند بزن سبزه بیارا با شوق

"اسفند" شد و شمیمِ نوروز آمد

20/02/2022

سلام اسفند!
می‌دانی تو را از همه‌ی ماه های سال بیش‌تر دوست دارم؟
بخاطر سرخی غروبت
بغض آسمانت
بوی شکوفه هایت
قطره های بارانت
شاعرانه ترین ماه
این ها با تو زیبا تر هستند.
اصلا تو بهار ترین فصل زمستانی، بوی امید و تازگی داری... معنی عشق را با تو فهمیدم، سال نو را با دوستت دارم تحویل کردم. تو ماه رویایی هستی چون به تو که می‌رسیم بوی بهار را از پشت پنجره ها حس می‌کنیم.
خودت را در این ماه ببخش اگر با نگاهی، صدایی، زبانی، کلماتی زخم عمیقی خوردی...
اسفند امید دوباره برای زندگی و بوی خوش بهار است.

18/02/2022

سلول هایم... واژه های ناگفته‌ام را پر کرده‌اند،
آن‌قدر سنگین که تبدیل به بغض کهنه‌ای شده است و مدام می‌خواهد بترکد اما...می‌ترسد از درد
عابری خیره به من، او نیز فهمید پر از واژه هایی هستم که در چشم هایم، قدم زدن هایم و گریه‌هایم فریادی از واژه هاست....

16/02/2022

تکلیف همه چیز را روشن کن!
تکلیف دلم را روشن کن!
و تکلیف چشم هایم را
که تو را نوازش کرده اند!

تکلیف این دست ها را
که شعر شده اند،
تو را نوشته اند
رویِ بندهایِ تنم!

تکلیف این روزها را روشن کن!
تکلیف این دوست داشتن را

تکلیف این عشق را
که قلبت را بارها و بارها بوسیده ...

15/02/2022

تو مجنون نیستی !
من اما
لیلی حرف‌هایت می‌شوم
دیوانه‌ی صدایت
مبهوت تیپ و خنده هایت

فرهاد نیستی !
ولی من
صخره‌های شب را آنقدر می‌تراشم،
تا خورشیدم طلوع کند
و من در آغوشت جان بدهم

🖋سمیه_رستا

14/02/2022

وقتی می‌خواهی یک ساعت دیواری جدید برای خانه بخری، از قبل مکان‌اش را آماده می‌کنی، جایش را باز می‌کنی، جوانبش را می‌سنجی. بعد دقت می‌کنی که آن ساعت به بقیه‌ی وسایل خانه می‌خورد یا خیر؟
مثلا با سبک و طرح خانه ست باشد. ارزش هزینه‌ای که برایش می‌کنی را داشته باشد. جنسش خوب باشه. اما وقتی یک نفر می‌خواهد وارد زندگیت شود، همه چی یادت می‌رود. شاید برایش جا باز نکنی. شاید اصلا با سبک زندگیت جور نباشد و ارزش آن احساس و وقت و تلاشی که صرفش می‌کنی را نداشته باشد. زندگی همین یک بار است. کاش آن‌قدری که برای جفت و جور کردن وسایل خانه‌ی های مان وقت می‌ذاریم، برای انتخاب آدم درست زندگی‌مان هم وقت بذاریم. کسی که ارزشش را داشته باشه، نه کسی که باعث له کردن غرور و گریه هایت باشه، کسی که واقعی باشه تا برایش یک جای مخصوص در قلب‌مان باز کنیم …


🖋سمیه_رستا

08/02/2022

با خودت آشتی کن!

تا حالا شده پیش آیینه ایستاده شوی به خودت بگی تشکر که صبح تا شب برای هرچی که خواستم دوییدی و خسته نشدی!؟
تا حالا شده پیش آیینه دست بکشی رو صورت خودت بگی مره ببخش برای این چشم‌های پف کرده که نماندم خوب بخوابی!
از اشک هایت شرمنده باشی که بی جهت ریختند!
از بغض گلویت شرمنده باشی برای چیز های بی ارزش ناراحتت کرد بغض کردی!
شده موهایت جلو آینه شانه که میکنی
به خودت بگی اگر کمتر میرسم به دل نگیر!
میشه فراموشش کنی؟!
اصلا گپی نیست!
تا حالا شده جلو آینه باشی و از خودت و تمام داراییت تعریف کنی و بگی: تو چقدر به من میایی!
چقدر قشنگی؛ چقدر خنده هایت حال مرا خوب میکنه!
تا حالا شده تشکر کنی از این همه قوی بودنش؟!...
هیچ رابطه ای ارزش گریه کردن، غصه خوردن و حتی حرف زدنش را ندارد.
تو با ارزش تر از هر کسی در این دنیا هستی
دختر جان!
من به تو می‌گویم قوی باش، مغرور باش نگذار دلت را بشکنند. اگر این کار را نکردی از خودت معذرت خواهی کن و با خودت آشتی کن.


🖋سمیه_رستا

https://t.me/SomayeRasta 🌙🌕

08/02/2022

مراقب دست‌هایت باش. نکند هرکسی که از راه رسید، بخواهد سردی دستانت را گرم کند، و برود و دلسردت کند. مراقب چشم‌هایت باش. نکند هرکسی را به چشم عشق ببیند. هرکسی که محبت کند، نشانه عشق نیست. حواست به زبانت باشد. نگذار برای هرکس و ناکسی دوستت دارم بگوید. به گوش‌هایت هم بگو که عشق شنیدنی نیست، بلکه حس کردنی است، و دوستت دارم، گفتنی نیست، ثابت کردنی است. جلوی دلت را نمیتوانی بگیری، اما جلوی دست، چشم و گوش را که میتوانی. در طی مسیر زندگی، مراقب احساست باش. اگر دست کسی را گرفتی، درگوشه‌ی ذهنت، چند خاطره زنده نشود. که اگر دوست داشته شدن را تجربه کردی، بتوانی اعتماد کنی، که بتوانی بمانی، که بتوانی زندگی کنی، که بتوانی عشق بورزی …

کاپی

07/02/2022

گریه های تا سحر را باید از توفان بپرسی
حالِ من هم بعد تو، از روحِ سرگردان بپرسی

دوستت دارم ولی می‌ترسم از پایان قصه
سرنوشت من و تو از خاک بی گل‌دان بپرسی

کاش! لحنم درد عشقم را بپوشاند که مردم
حرف در می‌آورد، از هر حسِ پنهان بپرسی

این غزل می‌ریخت از چشمان بی پروای معصوم
عاقبت با شعر می‌میرم، به لحن "جان" بپرسی

سایه‌ای بر خاک مهمان شد گمان کردم تو هستی
هی! خیانت را نمی‌بخشم که از باران بپرسی

درد دارد باورش تلخ است با هر یک سکوتم
داغ دل را می‌توانی از رگ و شریان بپرسی

✍🏻سمیه_رستا

07/02/2022

من خودم را می‌شناسم!

من فقط در تنهایی دل‌تنگ نمی‌شوم، در شلوغ ترین روز هایم این‌چنین‌ترم. دلتنگی من محصول غیبت کسی نیست، محصول حضور کسانی هستند غیر از شخصی که حال خوبم را به او سپرده بودم. بودن با دیگران، نبودن با او را بیش‌تر می‌کند.
شهر دوست‌داشتنی‌ام خالی نیست که نبودنت را به رخ‌ام بکشد. من در تمام خیابان هایی که این‌جا قدم زدم به تو فکر می‌کردم. نیمکت ها، پارک ها، اتاق ها یی که خالی نیستند که جای خالی تو را نشانم می‌هند.
بلکه آدم ها هستند، آدم هایی که هستند اما او نیستند.


✍🏻 َ‌ستا

28/01/2022

گاهی برای او چيزهايی مینويسی، بعد پاک می‌کنی. او هيچيک از حرف‌های تو را نمی‌خواند، ولی تو، تمام حرف‌هايت را گفته‌ای …

11/01/2022

بنویس تا جوان بمانی!

ضد آفتاب و مرطوب کننده ها را فراموش کنید، یک کاغذ و خودکار بردارید شروع به نوشتن از حرف هایتان، زندگی تان و یا اصلا داستان‌تان را از اول بنویسید. این‌طوری اخم های پیشانی‌تان باز می‌شود و دیگر احتیاجی به مرطوب کننده و ماسک های طبیعی ندارید.
بنوسید تا چگونه منی را که می‌خواهید کشف کنید، منِ شاعر و منِ نویسنده را پیدا کنید‌. تا بهترین محصول زیبایی را برایتان به ارمغان بیاورد. اگر موفق به انجام چنین کاری شدی، با ادبیات می‌مانید و هر روز جوان‌تر می‌شوید.

می‌پرسید چطور می‌شود که اطرافیان مان را وادار به خواندن نوشته هایمان کرد؟ هر قدر هم که آسیب پذیر باشید اما یک حسی در وجودتان شعله ور می‌شود که حرف بزند ارزشش را دارد به همان حرف ها گوش دهید.

✍🏻سمیه_رستا

10/01/2022

دکلمه‌ی جدیدم🎙
شاعر:

Want your public figure to be the top-listed Public Figure in Kabul?
Click here to claim your Sponsored Listing.

Videos (show all)

زن🌺
دکلمه
دکلمه
دکلمه‌ی بهاری
Rainy
#دکلمه

Category

Website

Address

Kabul
Other Writers in Kabul (show all)
BEBE عایشه BEBE عایشه
کابل
Kabul

₍₍مېندې نشي کولی دحضرت خالدبن ولید (رض) په څېر زوی نړۍ ته راوړي₎₎ ژوند ښکلی دي چې په خپله اوسه

Beach ساحل دریا Beach ساحل دریا
Kabul

saheel i darya

الحاج میرزا عبدالغفور “یعقوبی” الحاج میرزا عبدالغفور “یعقوبی”
One
Kabul

الحاج میرزا عبدالغفور یعقوبی شاعر حماسه سرای افغانستان

Najibullah Behzad Najibullah Behzad
Kabul

Official Page

Կ շ օ دریچه عشق ÄRMÏÑ Կ շ օ دریچه عشق ÄRMÏÑ
13
Kabul, 4545

😔بخدا قسم شوق زنده ماندن نمانده😔

Safia Sahibi-صفیه صاحبی Safia Sahibi-صفیه صاحبی
Afghanistan
Kabul, 1004

زموږ هدف د عامه افکارو جوړښت او اسلامي نړی ته ریښتینی خ?

سحر صفدری Sahar Safdari سحر صفدری Sahar Safdari
Kabul

لطفا صفحه من را لایک و به اشتراک بگذارید!

با قَلَّمِّ زَرِّین بِنَّوِّیس با قَلَّمِّ زَرِّین بِنَّوِّیس
Kabul

ترا به هیچ اتفاق بهتری نخواهم داد... 2023/10/14💍S♥️S

لیلا غزل Lila Ghazal لیلا غزل Lila Ghazal
122
Kabul

که مې په دې خاطر فالو کوئ چې جنسیت مې زنانه ده،نو لطاً مه مې فالو کوئ!🙏 تر هرڅه اول اسلام او بیا AFG

Haji Hemat Haji Hemat
Kabul, P

فیج درسره لایک کړي دوستانو

Rooin Alweda رویین الوداع Rooin Alweda رویین الوداع
Dasht E Barchi
Kabul

نویسنده و فعال سیاسی