سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

8 روش‌ ساده برای پس‌ انداز پول
به اشتراک بگذارید تا همه مستفید شوند و فالو نیز یاد تان نرود!

1- چیزهایی را نخرید که می‌خواهید؛ چیزی را بخرید که نیاز دارید.
2- برای خریدن، زود تصمیم نگیرید.
یکبار بازار را بررسی کنید به ویژه در کابل که؛ مبادا که جنس 500 قیمت دارد را 700 افغانی بخرید. بعد از مقایسۀ قیمت‌ها، خریداری کنید.
4- از چانه‌ زدن نشرمید.
با چانه‌زنی می‌توانید مقداری از پول‌تان را پس‌انداز کنید.
به یاد داشته باشید که افراد پولدار همیشه چانه می‌زنند.
4 از عاید ماهانۀ تان مقداری پس‌انداز کنید؛ و لو خیلی کم. «کم، بهتر از هیچ است.»
5- هر آن‌ چه می‌خرید، در یک کتابچه بنویسید.
جالب است که اخیر ماه بر خود می‌خندید که چه چیزهای غیرضروری را خریده‌اید و خود کنترولی را تقویت میکنید.
6- گپ‌زدن در تیلیفون را کوتاه کنید.
شاید لازم نباشد که پس از یک احوال‌پرسی طولانی باز بپرسید: «دیگه چطور استی؟»
7- در مهمانی‌ها کمتر غذا بپزید.
چه ضرور است که در هر مهمانی، سر دسترخوان را آن‌قدر پر کنید که به اندازۀ جای قاب خالی باقی نماند؟
8- همین حالا آغاز کنید.
جلو نقص را هر وقت بگیری فایده است. همین‌طور نیست؟
‌الله_انوشه

وقتی احساس خوشحالی درونی کنی، قانون جذب هم خودش را با حال و هوای درونی تو وفق می‌دهد و خوشحالی نامحدود را به تو ارزانی می‌دارد. قانون جذب می‌گوید: هر چیزی مشابه خود را جذب می‌کند.
تو باید حس درونی خود را درک کنی تا بتوانی هرآنچه را که می‌خواهی مرئی کنی. تو نمی‌توانی گله کنی و فلاکت زده باشی و توقع داشه باشی که زندگیت تغییر کند. در این حال و هوا، تو بدبختی بیشتری را به سوی خود می‌کشانی. تو باید "شبیه" همان چیزی بشوی که می‌خواهی جذبش کنی.

📗: راز
✍️: راندا برن
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

قفل هرگز بدون کلید ساخته نمی شود، پس مشکلات زندگی بدونی راه حل نیست؛ فقط ما باید صبور باشیم، تا مشکلات ما حل شود.
‌الله_انوشه

گاه دشت نقره ، گه دریای زر می بینمت
ای وجود یار ، سر تا پا هنر می بینمت

موج موج از پیرهن تابیده می آیی به چشم
نازنین ! امروز دریای گهر می بینمت

رگ رگم با دیدنت هنگامه جوشی می کند
خاص هنگامی که با رخسار تر می بینمت

دیده بودم جلوه های رویت اما این سفر
آیت قرآن به دامان قمر می بینمت

هر چه می بینم تو را در خواب و در بیداری ام
برگ گل در کاروان های شکر می بینمت

#قهارعاصی
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

تمام روز را در آئینه گریه می‌کردم
بهار پنجره‌ام را
به وهم سبز درختان سپرده بود
تنم به پیلهٔ تنهائیم نمی‌گنجید
و بوی تاج کاغذیم
فضای آن قلمرو بی‌آفتاب را
آلوده کرده بود.

نمی‌توانستم، دیگر نمی‌توانستم
صدای کوچه، صدای پرنده‌ها
صدای گمشدن توپ‌های ماهوتی
و هایهوی گریزان کودکان
و رقص بادکنک‌ها
که چون حباب‌های کف صابون
در انتهای ساقه‌ای از نخ صعود می‌کردند
و باد، باد که گویی
در عمق گودترین لحظه‌های تیرهٔ همخوابگی نفس می‌زد
حصار قلعهٔ خاموش اعتماد مرا
فشار می‌دادند
و از شکافهای کهنه، دلم را بنام می‌خواندند.

تمام روز نگاه من
به چشمهای زندگی‌ام خیره گشته بود.

به آن دو چشم مضطرب ترسان
که از نگاه ثابت من می‌گریختند
و چون دروغگویان
به انزوای بی‌خطر پناه می‌آورند.

کدام قلّه کدام اوج؟
مگر تمامی این راههای پیچاپیچ
در آن دهان سرد مکنده
به نقطۀ تلاقی و پایان نمی‌رسند؟
به من چه دادید، ای واژه‌های ساده فریب
و ای ریاضت اندام‌ها و خواهش‌ها؟
اگر گلی به گیسوی خود می‌زدم
از این تقلب، از این تاج کاغذین
که بر فراز سرم بو گرفته است، فریبنده‌تر نبود؟

چگونه روح بیابان مرا گرفت
و سحر ماه ز ایمان گله دورم کرد
چگونه ناتمامی قلبم بزرگ شد
و هیچ نیمه‌ای این نیمه را تمام نکرد
چگونه ایستادم و دیدم
زمین به زیر دو پایم ز تکیه‌گاه تهی میشود
و گرمی تن جفتم
به انتظار پوچ تنم ره نمی‌برد.

کدام قلّه؟ کدام اوج؟
مرا پناه دهید ای چراغ‌های مشوّش
ای خانه‌های روشن شکاک
که جامه‌های شسته در آغوش دودهای معطر
بر بام‌های آفتابیتان تاب می‌خورند.

مرا پناه دهید ای زنان سادهٔ کامل
که از ورای پوست، سر انگشت‌های نازکتان
مسیر جنبش کیف‌آور جنینی را
دنبال می‌کند
و در شکاف گریبانتان همیشه هوا
به بوی شیر تازه می‌آمیزد.

کدام قلّه کدام اوج؟
مرا پناه دهید ای اجاق‌های پر آتش — ای نعل‌های خوشبختی —
و ای سرود ظرفهای مسین در سیاهکاری مطبخ
و ای ترنم دلگیر چرخ خیاطی
و ای جدال روز و شب فرش‌ها و جاروها
مرا پناه دهید ای تمام عشق‌های حریصی
که میل دردناک بقا بستر تصرفتان را
به آب جادو
و قطره‌های خون تازه می‌آراید.

تمام روز
تمام روز
رها شده، رها شده، چون لاشه‌ای بر آب
به سوی سهمناک‌ترین صخره پیش می‌رفتم
به سوی ژرف‌ترین غارهای دریائی
و گوشتخوارترین ماهیان
و مهره‌های نازک پشتم
از حس مرگ تیر کشیدند.

نمی‌توانستم
دیگر نمی‌توانستم
صدای پایم از انکار راه بر می‌خاست
و یأسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود
و آن بهار، و آن وهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت، با دلم می‌گفت
«نگاه کن
«تو هیچگاه پیش نرفتی
«تو فرو رفتی».

وهم سبز|فروغ

#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

ساقى از بخت نگون باده گسارم چكنم
من سودا زده بى باده خمارم چكنم

ياد بدعهدى دلدار خياليست شگرف
حيف صد حيف كه دور از بر يارم چكنم

در ره عشق كه رسوايى او منزل اوست
بولاى تو كه رسواى ديارم چكنم

عالم از شعشعه ء عشق بود مهر فزا
واى اگر عشق تو شد عقبه ء كارم چكنم

من از آن روز كه دلداده و آواره سرم
بيتو ديگر نبود صبر و قرارم چكنم

ره دشوار جهان مى سپرد چرمه ء ذوق
همرهان بار گى و بار ندارم چكنم

آه اگر يار بديدار من زار رسد
جان نه چيزيست كه آرم بنگارم چكنم

غم پتياره رسد عاشق دل باخته را
اگر از عشق تو دل باخته وارم چكنم

از فروزى بر دلدار رسانيد سلام
نازنينا به تو گر جان نسپارم چكنم
سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

در چارچوب پنجره، بالای بیشه‌ای سیاه، چشمم به ابرهای رشته رشته افتاد که کف نرمشان به رنگ صورتی ثابت و مرده بود، رنگی که از آن پس دگرگون نمی‌شود به همان سان که رنگ پرهای بال پرنده‌ای که آن را به خود گرفته یا پاستلی که نقاش رنگ خیال خود را به آن داده است. اما حس می‌کردم که آن رنگ، برعکس، نه نشانۀ سکون یا هوسی، که ضرورت زندگی است. به زودی گنجینه‌هایی از روشنایی در پس آن رنگ انباشته شد. رنگ زنده شد، آسمان چنان به سرخی گرایید که با چسباندن چشمانم به شیشه کوشیدم آن را بهتر ببینم چون آن را با ژرفای وجود طبیعت در رابطه حس می‌کردم، اما جهت خط آهن برگشت، قطار دوری زد، و چهارچوب پنجره به جای چشم‌انداز بامدادی روستایی شب‌‌آلوده با باغهایی آبی از مهتاب به چشم آمد، با رختشوخانه‌ای چرک از صدف شیرگون شب، زیرآسمانی هنوز آکنده از همۀ ستارگانش، و من غصۀ ازدست‌دادن تکه آسمان صورتی‌ام را می‌خوردم که آن را دوباره، اما این‌بار سرخ، در چهارچوب پنجرۀ روبه‌رو دیدم که باز در پیچ دوم خط آهن از آن بیرون رفت؛ از این‌رو، کارم این شد که از پنجره‌ای به پنجرۀ دیگر بدوم تا تکه‌های پراکندۀ پگاه سرخ زیبای دمدمی‌ام را از دو سوی رویارو گرد آورم و کنار هم بگذارم، تا چشم‌اندازی کامل و تابلویی یکپارچه از آن برای خود بسازم.

زمین ناهموار و پرشیب شد و قطار در ایستگاه کوچکی میان دو کوه ایستاد. در ته گردنه، در کنار رودخانه، تنها خانۀ نگهبان دیده می‌شد که تا لب پنجره‌هایش در آب فرو رفته بود. اگر بتوان آدمی را فراوردۀ زمینی دانست که جاذبۀ ویژه‌اش را در او می‌شود چشید، دختر بلندبالایی که از آن خانه بیرون آمد و کوزۀ شیری به دست از کوره‌راهی که خورشید بامدادی کج‌کج روشنش می‌کرد به ایستگاه رسید بس بیشتر نمایندۀ آن آدم بود تا آن زن روستایی که وقتی تنها در طرف مزگلیز، در بیشه‌های روسنویل، پرسه می‌زدم آروز داشتم که در برابرم پدیدار شود. در دره‌ای که بلندی‌اش آن را از چشم جهان پنهان می‌کرد، آن دختر شاید کسی جز همان مسافران قطارهایی را نمی‌دید که تنها یک‌لحظه آنجا می‌ایستادند. در طول واگنها به راه افتاد و به تک و توک مسافر بیدارشده شیرقهوه عرضه کرد. چهره‌اش، سرخ از روشنای صبح، از آسمان گلگون‌تر بود. در برابرش دستخوش آن شوق زندگی شدم که هربار که تازه به یاد زیبای و شادکامی می‌افتیم در ما زنده می‌شود. همواره فراموش می‌کنیم که زیبایی و شادکامی چیزهایی فردی‌اند، در ذهنمان گونه‌ای قرارداد را به جای آن‌ها می‌نشانیم که خود به ترکیب نوعی میانگین از همۀ چهره‌های گوناگونی که ما را خوش آمده‌اند، و شادکامی‌هایی که به خو دیده‌ایم، آن قرارداد را ساخته‌ایم، و همۀ آنچه به دست می‌آوریم تصویرهایی تجریدی است که همه بی‌رمق و رنگ‌باخته‌اند، زیرا درست همان چیزی را کم دارند که ویژ گی‌ چیزهای تازه و متفاوت با آنچه پیشتر می‌شناختیم است، و آن ویژگی زیبایی و شادکامی است. و دربارۀ زندگی بدبینانه داوری می‌کنیم و می‌پنداریم کارمان درست است، زیرا به خیالمان شادکامی و زیبایی را هم به حساب آورده‌ایم، حال آن که ندیده‌شان گرفته و ترکیبی را به جایشان نشانده‌ایم که ذره‌ای از آنها در آن نیست. از همین رو، ادیبی که با او از یک «کتاب خوب» تازه حرف می‌زنی پیشاپش از بیحوصلگی خمیازه می‌کشد، چون میانگین گونه‌ای از همۀ کتابهای خوبی را در نظر می‌آورد که خوانده است، حال آن‌که یک کتاب خوب چیزی خاص و پیش‌بنیی نکردنی است، و نه از مجموع همۀ شاهکارهای پیش از خود بلکه از چیزی ساخته شده است که برای یافتنش جذب کامل آن مجموع بس نیست، چون درست در بیرون از آن است. ادیبی که تا اندکی پیشتر دلزده بود، همین که با این اثر تازه آشنا شد به واقعیتی که اثر توصیف می‌کند علاقمند می‌شود. به همین گونه، دختر زیبای شیرفروش هم، که با الگوهایی نمی‌خواند که من در تنهایی از زیبایی در سر داشتم، بیدرنگ طعم نوعی شادکامی به من چشانید، شادکامی‌ای که تنها با زندگی در کنار او تحقق می‌یافت.

در جستجوی زمان از دست رفته(در سایهٔ دوشیزگان شکوفا)|مارسل پروست|ترجمه:مهدی سحابی

‌الله_انوشه

جلو خودم را نگاه کردم
در جمعیت تو را دیدم
میان گندم‌ها تو را دیدم
زیر درختی تو را دیدم.

در انتهای همه سفرهایم
در عمق همه عذاب‌هایم
در خمِ همه خنده‌ها
سر بر کرده از آب و از آتش،

تابستان و زمستان تو را دیدم
در خانه‌ام تو را دیدم
در آغوش خود تو را دیدم
در رؤیاهای خود تو را دیدم

دیگر ترکت نخواهم کرد...

پل الوار|ترجمه‌:احمد شاملو
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

✍8 توصیه ی پیرمرد ۱۰۰ ساله که تمام دنیا را گشت:

1.هرچقدر کمتر حرف بزنی کلامت ارزش بیشتری پیدا می کند.

2.اگر روی مشکلات تمرکز کنی مشکلات بیشتری نصیبت می شود وقتی روی احتمالات تمرکز کنی موفقیتهای بیشتری نصیبت می شود.

3.هرچه قدر سنت بالاتر میرود به آدمهای کمتری اعتماد میکنی.

4.مهم نیست که الان زندگی چقدر سخت است، روزی به عقب نگاه می کنی و می فهمی که همه ی تلاش هایی که کردی و سختی هایی که کشیدی باعث رشد تو و بهتر شدن زندگیت شدن.

5.سعی نکن همه کارها را به تنهایی انجام دهی و خودت را خسته کنی و در آخر بگوی تنهایی انجامش داده ام. مهم انجام دادن کار است، چه تنهایی چه گروهی.

6. بعضی از مسیرها را باید تنها بری بدون دوست، بدون خانواده، بدون شریک. گاهی اوقات مجبوری، گاهی اوقات نیازاست.

7. تا انرژی و انگیزه داری برای خودت وقت صرف کن، آموزش ببین، مهارت کسب کن. مادیات به سمت کسی میروو که برایش آماده شده باشد.

8.به دنبال یک زندگی راحت نباش، بلکه به دنبال قدرتی باش که بتوانی از پس یک زندگی سخت برآیی.

‌الله_انوشه

زیبایم!
زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید
دلتنگی مرا

زیبایم!
هنوز عشق
در حول و حوش چشم تو می چرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و کوچه های محبت را
با من بگرد

یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دل ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم تا تردی بالایت
در تندباد عشق نلرزد

زیبایم!
آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را
احساس می کنم
آنگونه عاشقم که نیستان را
یکجا هوای زمزمه دارم
آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است

زیبایم!
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبایم!
کنار حوصله ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره ی عشق
بنشان مرا به منظره ی باران
بنشان مرا به منظره ی رویش
من سبز می شوم

زیبایم!
ستاره های کلامت را
در لحظه های ساکت عاشق
بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود و عشق
بچرخانم
بر حول این مدار

زیبایم!
زیبا تمام حرف دلم این است
من عشق را به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا...!

‌الله_انوشه

The only thing I need in my life is for someone to know me.

تنها چیزی که در زندگی‌ام به آن نیازمندم، این است که کسی مرا بفهمد.

✍ : گابریل گارسیا مارکز
سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

بازنده ها کسانی هستند که از باخت می‌ترسد.

#رابرت‌کیوساکی

تو همچنان به تلاش خود ادامه بده ....

‌الله_انوشه

اگر باور نداشته باشید که بهترین هستید، هرگز به تمام آن‌چيزي که قابلیت آن را دارید، دست نخواهید یافت.
#کریستیانو‌رونالدو
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

Believe in yourself and make your own living standards. Do not let anyone decide what you look like, how you live and what you look like.🦄🦋

خودت را باور داشته باش و استاندارد های زندگیت را خودت بساز.
اجازه نده کسی برایت تعیین کنه
که چه شکلی باشی، چگونه زندگی کنی و چگونه آدمی باشی...❤️


‌الله_انوشه

بزن پلکی بهم بانو! شرابِ ناب می خواهم
لبالب کن مرا که مستیِ نایاب می خواهم

به من رو کن، هیاهو کن، پریشان بافه یِ مو کن
تو را در قصرِ آیینه، شبِ مهتاب می خواهم

بس است اندوه و دلتنگی، به رقص آور دف و چنگی
چنان گلبرگِ خوشرنگی، تو را شاداب می خواهم

کمال الملکِ حیرانم، هر آنچه گفته ای آنم
تو را نقشِ دل و جانم، میانِ قاب می خواهم

به بیدا بیدِ مجنونت، به رقصا رقصِ افسونت
تو را با قدِ موزونت، به پیچ و تاب می خواهم

به زیرِ سایه یِ طوبا، صدایِ شُرشُرِ جو با
دو چشمِ سبزِ لیمو با لبِ عناب می خواهم

به ابرویت اشارت کن، مرا مستانه غارت کن
تو را همواره بیرحم و چنین جذاب می خواهم

حریرِ بالشِ نرمت، بغل وا کردنِ گرمت
به رویِ سینه ات جایی برایِ خواب می خواهم

مرا دیدی و خندیدی و چرخیدی و رقصیدی
چه خوب از این که فهمیدی تو را بی تاب می خواهم

به خوابم آمدی دیشب، نهادی لب به رویِ لب
به من گفتی عطش دارم، دلت را آب می خواهم

سحرگاهان سرت بر سینه ام گفتم مرا دریاب
به عشوه پلک وا کردی که شعرِ ناب می خواهم

عاشقانه
سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

رخ بنما ای ماه! بین دلبری 'زیبای' من
بین! خوش بوتر ز اطلس 'دیبای' من

کنج لبش کندوی عسل است خدایا
نظر کن برمعشوقه چو گل 'رعنای' من

چشمش به مستی می میخانه نرسد
(اوست) واژه گم شده در 'معمای' من

دلبر ام بس که شرین سخن است
حال دیدنش شد حسرت 'بیجای' من

مستی چشمش دیوانه میسازد مرا
دلبری لب شکر خوش 'سیمای' من

#محبی
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

اجازه هست به آغوش تو سرَک بزنم ؟
و بر لبان ترک خورده ات لبَک بزنم ؟

به روی زلف سیاهِ تو میشود آیا
شبی به بستر خوابِ تو ناخنَک بزنم ؟

درون خلوت و با بوسه‌ی به روی لبت
برای مستی امشب دو سه ترَک بزنم ؟

چه خوب میشود ای مه، به روی آن دو انار
برای مزه‌اش امشب کمی نمَک بزنم

اجازه هست که با این غزل کمی گیتار
فضای سرد اتاقِ ترا بزَک بزنم ؟

شاداب شادبهر
سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

sᴛᴀʏ ғᴏᴄᴜsᴇᴅ ᴏɴ ʏᴏᴜʀ ᴅᴇsᴛɪɴᴀᴛɪᴏɴ ᴇᴠᴇɴ ɪғ ʏᴏᴜʀ ᴘᴀᴛʜ ᴍᴀʏ sᴇᴇᴍ
sᴛᴏʀᴍʏ ᴛᴏᴅᴀʏ

تمام تمرکزت را روى مقصد بگذار
حتى اگر مسیر امروزت
طوفـانى سـت💛

‌الله_انوشه

دمی با دوست به سر بردن، دو صد دنیا بها دارد
خوشا آنکس که در دنیا، رفیق با وفا دارد ...!


‌الله_انوشه

باید یکی باشه که ‏
بدون غرور دوستت داشته باشه؛
انقدر صمیمی که هیچوقت ‏
ترس از دست دادنش را نداشته باشی؛
یک نفر که تورا بلد باشه؛
‏یک نفر که بدون توضیح بفهمه،
این همه بی‌قراری ‏دست خودت نیست؛
یک نفر که غرور خاموش تورا
عشق معنی کنه،
نه چیز دیگه ای...!✨❤️✨
💫🧡

سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

من زندگی ام را انتخاب نکردم
امامیتوانم طوری بسازمش
که هرکسی انتخابش کنه...🌺✨❤️

سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

پروانه ها فقط یک بهار می رقصند
و آدمها فقط یکبار زندگی می کنند
پس هیچ وقت ؛

...😇☺️❤
#ستایش

سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

دنیا هیچ‌گاه بر وفق مرادم نبوده است و همین باعث نوشتن‌ام می‌شود.

©️فرهاد کشوری | از کتاب «فرهاد کشوری و هنر داستان‌نویسی»

#قصار
‌الله_انوشه

تاریخ جهان را مرور کنید و به خاطر بیاورید؛ موفقیت برای ترسوها بوده یا افراد شجاع ...؟

#شجاعت
‌الله_انوشه

یه جاهایی اشتباه کردی چون برات لازم بود ، یه روزایی اعتماد کردی و ضربه خوردی چون باید درس می‌گرفتی، یه مواقعی در روابط سمی و نامناسب وارد شدی و دلشکسته شدی چون نیاز به تجربه داشتی؛ ولی الان انقدر به خودت سخت نگير و خودت را سرزنش نكن چون تمام اشتباهات بخشى از مراحل رشد تو بوده، مراحلى كه بايد ازشون عبور كنى تا عمیق تر بفهمی و به كسى كه ميخواى و واقعا بايد باشى تبديل بشى. پس لطفاً خودت را سرزنش نکن چون تو با اشتباهاتت تعريف نمیشی و تمام این مسیرها بخشی از مراحل رشد و بلوغ فکری تو است تا خودت را بشناسی و بدونی از زندگیت چی میخوای و حالا آدمای مناسب را هم به زندگی خودت وارد میکنی پس سخت نگیر رفیق، قدر خودت و لحظات زیبای زندگی را بدون و ازش لذت ببر.
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

Learn to smile at every situation, prove that you're strong enough in life.

یاد بگیر که تحت هر شرایطی لبخند بزنی، ثابت کن تو زندگی به اندازه کافی قوی هستی...💛

سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

بی‌تردید خداوند متعال ذاتی است، بی‌نهایت قدرتمند و شکست ناپذیر ..!

‌الله_انوشه

شخصیت های بزرگ در درون سختی ها و دردهای بزرگ شکل میگیرند.
رنج های زنده گی را به عنوان انگیزه ای برای پیشرفت استفاده کنید نه مانعی برای پیروزی و دلیلی برای شکست.

#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

قانون جذب
ذهن ما مانند آهنربا است
اگر به نعمت های‌که داریم فکر کنیم آنها بیشتر می‌شوند
اگر پیوسته به مشکلات زندگی فکر کنیم مشکلات بزرگتر و بیشتر می‌شوند.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر نعمت، از کفت بیرون کند ...

سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

به‌مناسبت روز #دختر:
دختر در گردش زندگی، قداست هستی‌ست و دامان شان بعد از خداوند، خداوندگار هستی‌بخش آدمی بر روی زمین می‌باشد.
دختران هم‌پایه با نجابت‌ها لطفی بر این گیتی بوده و قدیس‌ترین موجود در خلقت یزدان پاک در این دنیا و صاحب بهشت الهی در آن دنیا هستند.
بنظر من دختر یعنی دنیای زیبای ها و لطافت های خلقت.


#روز‌تان_خجسته_باد!
#کاپی
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

اگر می‌خواهی اختیار زندگی‌ات را در دست بگیری، به عنوان نخستین گام، اختیار یادگیری‌ات را در دست بگیر.

#وارن‌بنیس
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

۹ توصیه وارن بافت به عامه مردم 👇👇

👈انضباط مالی داشته باشید و یاد بگیرید صبور باشید ولی وقتی زمانش رسید فوری اقدام کنید.

👈اساساً کار سخت و صادقانه همه مشکلات را درمان نخواهد کرد.

👈در سرمایه گذاری ها اهداف بلندمدت داشته باشید و به دنبال سهام هایی با ارزش زیاد با قیمت کم باشید.

👈روی خودتان سرمایه گذاری کنید هم روی سلامتی هم روی دانش خود.

👈با آدم هایی بچرخید که از خودتان بهتر هستند.

👈از اشتباهات خودت درس بگیرید در بازار سهام تکرار اشتباهات خیلی گران تمام می شود.

👈ریسک ها از اینجا ناشی می شوند که ندانی داری چه می کنی پس اگاهی خودت را بالا ببر.

👈بدان که تغییر عادت ها سخت است پس عادات مالی سالم را در وجود خود پرورش دهید.

👈حفظ سرمایه همیشه الویت اولتان باشد.

‌الله_انوشه

"Whatever you are, be a good one."

"هر چه هستی، خوبش باش."

سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

خوشبخت کسی است که
به یکی از این دو چیز دسترسی دارد:
یا کتاب‌های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند!📒🔗
#ویکتور‌هوگو
#سید‌_نعمت‌الله‌_انوشه
#محیب‌الله_سایش

من میخواهم مالک بهترین ساختمان‌های دنیا باشم!🏢
🧡🧡🧡🧡🧡
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه

#مهارت‌های‌_زندگی
١. زندگی خیلی وقت است شروع شده است.
در زندگی چیزی به نام دور آزمایشی وجود ندارد. تصمیمات شما سرنوشت‌ساز هستند و راهی برای برگشت و تصحیح آن‌ها وجود ندارد.

۲. دوستان آنلاین شما دوستان واقعی نیستند.
متاسفانه حقیقت دارد. بسیاری از این دوستان اصلا اهمیتی برای مشکلات شما قایل نیستند و وقتی به کمک آن‌ها نیاز دارید در دسترس نخواهند بود.

۳. هر عشقی به سرانجام نمی‌رسد.
آماده باشید که دلتان بشکند و غصه بخورید. سخت است اما واقعیت است.

۴. تحصیلات با گرفتن دیپلم به اتمام نمی‌رسد.
در دنیای امروز دانش حرف اول را می‌زند. اگر می‌خواهید عقب نیافتید باید به تحصیلاتتان ادامه بدهید.

۵. اعضا خانواده مهمترین آدم‌های زندگی شما هستند. این‌ها تنها افرادی هستند که به شما اهمیت می‌دهند. رفتار خوبی با آن‌ها داشته باشید و قدردان حمایت‌هایشان باشید.

۶. نقاط ضعف شما اهمیت ندارند.
نقاط ضعفتان را بپذیرید ولی نگران آن‌ها نباشید. تنها نقاط قوت شما هستند که اهمیت دارند. روی آن‌ها تمرکز کنید و آن‌ها را پرورش دهید.

۷. هر کار با ارزشی زمان‌بر است.

۸. تمام فرصت‌های پیشرفت خارج از محدوده آسایش قرار دارند.

۹. روابط متزلزل ارزش حفظ و نگهداری را ندارند.
وقتتان را روی چیزهایی که نمی‌توانید تغییری در آن‌ها ایجاد کنید، تلف نکنید. از کنار آن‌ها عبور کنید و به مسیر خود ادامه بدهید.

۱۰. دنیا پر از بی‌عدالتی است.
در زندگی خود بارها و بارها با بی‌عدالتی روبرو خواهید شد. آمادگی لازم را داشته باشید.

۱۱. شانس سراغ افراد سخت‌کوش می‌رود.
شانس هیچوقت نصیب افرادی که دست رو دست می‌گذارند و منتظر یک اتفاق خوب هستند نمی‌شود.

۱۲. زمان خاصی برای یک آغاز بی‌نظیر وجود ندارد.
اگر قصد دارید کاری را آغاز کنید، شروع کنید. منتظر زمان بهتر نباشید. آن زمان هرگز نخواهد رسید.

۱۳. شما نمی‌توانید همه جا حضور داشته باشید و نمی‌توانید همه چیز داشته باشید.
یاد بگیرید که تصمیم‌های درست بگیرید و به آن‌چه برای شما اهمیت دارد متعهد بمانید و آن را دنبال کنید.
۱۴. باید از تمام افرادی که در زندگی شما هستند قدردانی کنید.
۱۵. تجربه و احساسات، بهترین سرمایه‌گذاری‌های شما هستند.
۱۶. "بعدا" معمولا به معنی هرگز است.
هیچ کاری را به بعد موکول نکنید. در لحظه زندگی کنید.
۱۷. موفقیت مترادف پشتکار است
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه
سید نعمت الله انوشه Sayed Nematullah Anoosheh

ثروت و موفقیت نتیجه یادگیری مداوم, خطر کردن, زحمت و استقامت است.
#سید‌نعمت‌الله‌انوشه