محمد بشیر غفارزی M.Bashir Ghafarzai, Kabul Videos

تاسو له شپک ټلویزیون څخه د نن ورځې مهم خبرونه اورئ 😀

د یزیدیانو د ظلم، جنایت او بې ناموسیو یوه بېلګه

عشق پاک این میهن
عشق پاک این میهن، همچو خون به رگ هایـــم خـار زار خـاک مـن، گلشن تمنایم، گلشن تمنایم تــوده هــای ایــن کشــور، چون برادر و خواهر هستی آفــریــن هستند، در نــگاه معنی یــــم تــوده هــای ایــن کشــور، چون برادر و خواهر هستی آفــریــن هستند، در نــگاه معنی یــــم عشق پاک این میهن، همچو خون به رگ هایـــم خـار زار خـاک مـن، گلشن تمنایم، گلشن تمنایم عشق پاک این میهن، همچو خون به رگ هایـــم خـار زار خـاک مـن، گلشن تمنایم، گلشن تمنایم من به میهنم عاشق، خوش به عشق خود صادق زان زعشـق ایـن کشـور، ایـن همـه خوش آوایـم من به میهنم عاشق، خوش به عشق خود صادق زان زعشـق ایـن کشـور، ایـن همـه خوش آوایـم عشق پاک این میهن، همچو خون به رگ هایـــم خـار زار خـاک مـن، گلشن تمنایم، گلشن تمنایم عشق پاک این میهن، همچو خون به رگ هایـــم خـار زار خـاک مـن، گلشن تمنایم، گلشن تمنایـم تـاکـه عشـق مـردم شـد چـهل جراغ راه مــن روشــن از امــروزم، گلشــن است فــردا یـــــم تـاکـه عشـق مـردم شـد چـهل جراغ راه مــن روشــن از امــروزم، گلشــن است فــردا یـــــم عشق پاک این میهن، همچو خون به رگ هایـــم خـار زار خـاک مـن، گلشن تمنایم، گلشن تمنایـم عشق پاک این میهن، همچو خون به رگ هایـــم خـار زار خـاک مـن، گلشن تمنایم، گلشن ت

ملانو په هره برخه کې داسې مردارۍ کړیدي

دوه خانان! دواړه دې ژوندي او خپلو چارو کې لا بریالي وي! یوه په نړۍ کې د افغانستان نوم ځلولی او هغه ته یې ویاړونه ګټلي، او بل خان د بالیوډ د مینه والو په زړونو راج چلوي.

اگر وقت دارید، سخنان استاد عبد الصمد قاضی زاده را تا اخر بشنوید! ما نیاز به چنین علما و دانشمندان دین داریم، نه اینکه علم ایشان برابر نرس باشد، ولی خود اش را در لباس داکتر معالج زده باشد که با صحبت ها، کارها و برداشت های کاملا نادرست از علم جان هر فرد را میگرد و جامعه. را به نابودی سوق میدهد. چیزیکه استاد صمد گفته است، در حقیقت همین #ارشادات #اسلام عزیز است، نه چیزی که ملاهای جاهل و افراطی از شکم خود تفسیر میکنند.

له دیني عالم، د قران کریم مفسر، استاد او د علومو اکاډمۍ غړي مولوي عبد المالک همت یې واورئ : کومه لاره چې د کابل اداره پرې د شریعت تر نوم روانه ده، د کعبې پر ځای ترکستان ته تللې

راجع به ظاهر پرستی زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست تا چه بازی رخ نماید بیدَقی خواهیم راند عرصهٔ شطرنجِ رندان را مجالِ شاه نیست چیست این سقفِ بلندِ سادهٔ بسیارنقش زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است کاین همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست صاحبِ دیوانِ ما گویی نمی‌داند حساب کاندر این طُغرا نشانِ حِسبَةً لِلّه نیست هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو کِبر و ناز و حاجِب و دربان بدین درگاه نیست بر درِ میخانه رفتن کارِ یکرنگان بود خودفروشان را به کویِ می فروشان راه نیست هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندام ماست ور نه تشریفِ تو بر بالایِ کس کوتاه نیست بندهٔ پیرِ خراباتم که لطفش دایم است ور نه لطفِ شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست عاشقِ دُردی کش اندر بندِ مال و جاه نیست

این محصلین صرف بخاطر پوشیدن چادرهای رنگه (به جز سیاه) از سوی لشکر جهل مورد سرزنش قرار گفتند و اجازه ورود به پوهنتون تعلیم و تربیه را نیافتند.