محمد عارف محب
Contact information, map and directions, contact form, opening hours, services, ratings, photos, videos and announcements from محمد عارف محب, Political organisation, .
انالله و اناالیه راجعون
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
خیام
روح مرد نیک سرشت ،خیر خواه و یاور مستمندان به ابدیت پیوست!
سفر ملکوتی مرد بزرگ مرحوم الحاج عبدالرحمن رحمانی که مالک چندین موسسه خیریه برای یتیمان و خانواده های بیسرپرست در داخل کشور بود یک ذایعه بزرگ بحساب میرود. بدینوسیله مراتب تأثر عمیق خود را به برادرانم هریک الحاج سفر رحمانی، الحاج ضامن علی رحمانی و سایر بازماندگان و خانواده های داغدار
تسلیت عرض نموده، بی تردید پدر مرحوم تان که حق پدری بر گردن ما هم داشت و عمری را با عزت و افتخار زیست و یاور یتیمان بود و به تربیت فرزندان ارزشمندی چون شماها که افتخار برای مردم خود هستید همت گمارد، ازین طریق ازخداوند متعال تقاضا مندم برای این فقید سعید علو درجات و حشر در رحمت واسعه الهی مسئلت مینمایم.
خداوندروح این مرد بزرگ را با صالحین محشور فرماید و به بازماندگانش صبر و اجر عنایت نماید.
مارا عمیقا در غمتان شریک بدانید .
مولانا یک جمله زیبا دارد:
میگوید که: «چون که اسرارت نهان در دل شود، آن مرادت زودتر حاصل شود»
تجربه نشان داده راجع به قدم بعدیت، اهدافت، جزئیات روابط عاشقانه و دوستانت، تصامیم مهم زندگی و کارت، هرچه اطرافیانت کمتر بدانند موفقتر هستید.
تعادل و تعامل؛ دوپایه اصلی مدیریت حال وآینده.
1. توجه بیش از حد به گذشته بصورت افراطی، زندگی بامردگان است. زیرا تمام احساسات را نسبت به حوادث گذشته که ما نقش مثبت یا منفی در آن نداشتیم، تخلیه میکند و چون اصل این عملکرد، عقلانی نیست، با تخلیه احساسات، از مدیریت حال و آینده غافل می شویم و حتی حال و اینده را قربانی گذشته می سازیم و از اینروست - چنانکه همه تجربه کرده ایم - همیشه بازنده ایم.
توجه به گذشته باید عقلانی و به منظور چینش ضعفها و قوتها برای مدیریت بهتر اینده باشد نه بیشتر. این اصل، از دید من همان تعادل است. البته به مصادیق دیگر تعادل هم اشاره خواهد شد.
2. براین باورم و تقریبا اکثر تلاشهایم براین نکته معطوف بوده است که «تعامل» راه مهم موفقیت هموطنان ما است. چه به لحاظ فردی - باید ارتباط و همکاری با دوستانی از اقوام دیگر و حتی دوستان غیر افغانستانی جزو - سیاست روزمره ما باشد و چه به لحاظ جمعی، ما باید عینک منفی را نسبت به دیگران از چشم خود برداریم و با دیگران تعامل داشته باشیم. بدون تعامل، همیشه در حاشیه ایم. بدون تعامل همیشه نگاه و نظر منفی به دیگران داریم و دیگران نیز از ما ترس خواهد داشت واین باعث بی اعتمادی عمیق شده و از دوسوی، به حاشیه رانده می شویم. هرقومی با نگاه منفی به دیگرانن، عملا خود را به حاشیه میراند، از سوی دیگر دیگران نیز با نگاه مشابه، به دیگران باعث کنار زدن انها می شوند واین، از مهم ترین عوامل دوری اقوام ازهمدیگر بوده است.
بدبختانه، سیاست بازان ناپخته و گاه، متولیان دینی نیز شقاق و دوری اقوام را شدت می بخشند.
البته نمی خواهم بگویم کسی از حق خود بگذرد، و اجحاف دیگران را ندید بگیرد، بلکه مرادم این است که حتی در حق خواهی، از مدل تعامل و بده - بستان بهره بگیریم، نکته ای که تعاملات دنیا بران می چرخد و اصولا روابط قدرتها برهمین اساس تعریف شده است. چین و امریکا هرگز باهم نخواهند جنگید بلکه ادبیات خصمانه، ابزار تعامل برابر و بستری برای بده - بستان است و حتی روابط دوستانه اروپا و امریکا نیز بی شباهت با روابط امریکا و چین نیست.
ازاینرو، هم در سطح متوسط و فردی و هم در سطح بالا، نیازمند یادگیری اصل تعامل هستیم و گرنه رفتارهای ما لحظهای، احساسی و بدون نتیجه خواهد بود. چنانکه تاکنون چنین بوده است.
3. باتکیه به دو اصل یادشده، ما باید به دو حوزه زمانی توجه کنیم؛ اول، زمان حال یا جایی که ایستاده ایم. دوم، آینده و جایی که باید به انجا برسیم.
4. برای مدیریت بهتر آینده، سطح سنجی امر مهمی است. به عبارت دیگر، باید بدانیم، تواناییها و امکانات ما تا چه اندازه قد میدهند. ایا در سطحی هستیم که یک دولت جامع و کامل اینده را برنامه ریزی و تطبیق کنیم؟ به نظر میرسد چنین نیست. ازاینرو، دولت ساقط شده قبلی ساخته طیف خاصی بود و قطعا نظام فعلی و آینده نیز چنین است. ازاینرو، هرکاری بکنیم، حضور خیلی ها طفیلی خواهد بود. و به همین خاطر، رهبران اقوام همگی در دولت قبلی آزموده شدند و نشان داده شد که جایگاه شان اعطایی بود نه انتخابی. بهتر ان است که هر طیفی، برنامه ریزی را در سطح توانایی خود داشته باشند و هیاهو نسبت به تخریب رجال رده بالا صرفا رفتن به آدرس اشتباه بوده و مانع رسیدن به مقصد است.
5. اصل تعادل اقتضا دارد که جنبه های مختلف عنعنات ما منطقی باشند. اگر مذهب را بیش از حد در زندگی بزرگ کنیم، هم خود را باخته ایم هم دین را لگدمال کرده ایم. همینطور دوستیها و دشمنیها، اعتماد به سیاست، اعتماد به دیگران و رهبران خودی و غیره
همه، باید حساب شده و به اندازه باشند و گرنه خروج از دایره تعادل، هم فروپاشی درونی است هم شکست بیرونی.
6. اصل تعامل اقتضا دارد که ما بفیه طیفهای جامعه و نیز دنیا را بمثابه ثروت ببینیم نه گرگهای درنده. تا به ما اعتماد کنند، به انها اعتماد کنیم. درجایی از ما اطاعت کنند و درجای دیگر از انها اطاعت کنیم، بسازیم و بسازند.
البته تعامل، گاهی نیاز به ابزار سخت دارد و همیشه چنین نیست که تامین کننده منافع دیگران باشیم، بلکه گاهی تهدید منافع دیگران، به معنی قدرت دیپلماتیک است.
7. در هرصورت، طیف میانی جامعه افغانستان نیازمند نیرو برای موتور پیشرفت هستند؛ این نیرو عبارتند از اول، علم و تخصص و دوم، اقتصاد. اما از دید من، اقتصاد اولویت اول را دارد. انبوهی از از کله پرهای جیب خالی، چالش جامعه ما هستند نه قوت. ازاینرو من همه جوانان را تشویق به فراگیری راه های دستیابی به اقتصاد مدرن میکنم که در سایه آن، علم نیز خود به خود رشد خواهد کرد. بدون این نیرو، دستیابی به ردههای بالای سیاسی، اجتماعی کار سست و بی مایه خواهد بود.
# Hafiz mansoor
دل بیدار من بر مردم خوابیده می گرید
بلی، فهمیده بر احوال نا فهمیده می گرید
ز چشم خویشتن آموختم رسم محبت را
که هر عضوی بدرد آمد بجایش دیده می گرید.
مُحرم؛ بهار تربیونهای مُفت و پُر درامد
يكى از مشكلات كشور متاسفانه جهل دینی است که مناسک دینی را ابزار دنیایی ساخته و خود دین، در قلمرو این بازار، تابع و دست دوم شده است. بعضی ملاها فاسد نان به نرخ روز خور هستند؛ از ديانت مردم سوء استفاده ميكنند. و واقعيت و حقيقت دين را به خلق الله نمىگويند یا نمی فهمند و بيشتر احاديث جعلی و روايات ضعيف را كه به نفع خودشان است تكرار ميكنند وأكثر مردم با ديانت، دنباله رو و مُقلد اين مفسدين هستند بجاى اينكه ترويج بر تحقيق كنند تبلیغ به تقليد ميكنند.
انسان امروزی مجهز به علوم است و تمام پیشرفت و شناخت بشر مدیون علوم تجربیست. از انطرف بعضی از فقیهان، تک بُعدی و دگم هستند و بجای حقیقت، به متون ضعیف دینی (روایت و حدیث ناپخته)باور دارند. از اینرو هرچه در متون خود خوانده دینی شان نباشد را ضد دین فهم میکنند و مردم را میترسانند.
به قول بیدل ؛
چون حباب از شیخی زاهد مپرس
این سر بی مغز دستارست و بس
ای سرت چون شعله پر باد غرور
اینکه گردن میکشی، دارست و بس
ایام مُحرم، بهار تربیونهای پُر مخاطب است.باید ایام آگاهی، بیداری و ترقی باشد، نه عقب گرد به باورها نادرست و غرق شدن در جهالت.
یاامام حسین؛
کاش ما می دانستیم
که تو یک " آزاده "بودی نه یکمظلوم.
ازادهگی تو عقل و خرد ما را به شور میاورد، ولی مظلومیت تو صرف احساسات زودگذر مارا.
پ\ن درین ایام دشمنان کور و جاهل در کمین است! امنیتِ جان و مال مردم به هوشیاری خود مردم بستگی دارد.
روح شهدای هفتم مُحرم کابل شاد باد.
خوست و پکتیا؛
نَفَس هر دم ز قصر عُمر خشتی میکند بیدل
پی تعمیر این ویرانه معماری چنین باید.
با اندوه و درد فراوان، سالهاست که بلاهای زمینی و آسمانی ازاین "ویرانه" قربانی میگیرد.
ماجرای اشک و مژگان تاکجا خواهد رسید
ما سراپا آبله عالم سراسر سوزن است
بیدل
آنچه را درین ماتمکده پایان نیست کُشتار انسانهاست به جُرم اعتقادات شان.
تملُق و تملُق پروری در جمهوریت و امارت؛
با تأسف یکی از مشکلات فضای سیاسی و اجتماعی کشور ما همین مسله است.
از سفله آنچه زاید، تعظیم را نشاید
نقشی که جوشد از پا، جز زیر پا نباشد
حضرت ابوالمعانی بیدل(رح)
روزجهانی منع کار کودکان.
بپذیریم یانه، کودکان هرجامعه، آیندگان آنان هستند. فرقی نمیکند دختر باشند یا پسر. ازاینرو، ما مستقیما آینده خود را در نحوه زندگی و رشد کودکان جامعه خود میبینیم؛ به عبارت واضحتر، کافی است گشت و گذار ساده در سرک/ و کوچههای محیط زندگی در وطن مان داشته باشیم.
تقریبا نوع پوشش، رفتار و برخورد غالب کودکان ما، شکلیات جامعه اینده است.
مشکل دیگر که باید افزود، ذهن و باورهای والدین و جامعه والدین است که بار کج دیگری را بردوش کودکان میگذارد. باورهایی که غالبا در قالب مذهبی و مقدس مآبانه بر نسل بعدی تحمیل میشود. بعنوان مثال، احترام به والدین و اطاعت در امر مشروع، سفارش دینی است اما وادار کردن کودک در کودکی به کار اجباری، مشارکت در کسب درامد و معیشت خانواده، آموزشهای سخت و به روشهای نامتعارف تعلیمات دینی و حتی آموزش فنون نظامی و... همگی نوعی مغالطه کاری است که محیط والدین یا خود والدین آنها را در قالب دینی بر خانوادهها و کودکان تحمیل میکند.
ممنوعیت کار کودکان به این معنی است دختران و پسران تا سن معین (مثلا 18 سال) نباید به کاری که در تضاد با رشد مادی و معنوی او باشد یا مانع از رسیدن به حقوق اولیه او باشد، وادار شوند. ازاینرو، ورزش ممکن است به کودک و نوجوان فشار آورد، اما ممنوع نیست زیرا در جهت رشد جسمی اوست. درس خواندن مستلزم بی خوابی و فشار برکودک است اما در راستای رشد معنوی اوست و ممنوع نیست.
اما وادار کردن او به یادگیری ابزار جنگی به منظور تحقق ارزوهای والدین یا جامعه، کارکردن، مشارکت اجباری برای تامین معیشت خانواده و غیره ممنوع بوده و باعث محرومیت کودک از حقوق اولیه خود اوست.
بدتر ازهمه، تعیین نوع فکر کردن برای کودکان است که متاسفانه در جامعه ما مرسوم است. ازاینروست که کودک مجبور است با طیفهای گسترده جامعه خود دشمن باشد و به آنان به دیده بد بنگرد چون خواست قبیله یا محیط او چنین است. این اجبار، عملا نسل آینده را تخریبگر، ناسازگار و بدبین به بار میآورد. واین از اصلیترین عوامل تداوم بحران در کشور ما است.
بعنوان نتیجه بحث گفتنی است، اجبار کودکان به کار، فرهنگ مزدبگیری و وابستگی را در کشور نهادینه میکند زیرا کودکان از کودکی در جستجوی نان از دست دیگران است و ذهن خلاق را از او میگیرد و وابستگی همه جانبه کشور همچنان از نسلی به نسل دیگر به ارث میرسد.
اجبار کودک به رفتار، دیدگاه و فکر خاص، او را ناسازگار با دیدگاههای دیگر موجود در جامعه میسازد و ازاینرو، نفاق و شقاق در میان اقوام مختلف همچنان مهمترین میراث جامعه به شمار می رود.
مرا از زحمت تنها بکن پیش از اجل تنها
زبان مختصر عقلان ببند اندر جهان بر من
که تا چون خود نخوانندم حریص و مفسد و رعنا
مگردان عمر من چون گل که در طفلی شود کشته
مگردان حرص من چون مل که در پیری شود برنا
سنایی غزنوی
انا لله و انا الیه راجعون
با تأسف و اندو فروان از طریق فضای مجازی خبر در گذشت پهلوان قهرمان حاجی ابراهیم خدری نام آشنا و پُر افتخار ورزشی کشور را مُطلع شدم، بدینوسیله این ضایعه بزرگ را به جامعه ورزشی کشور، خانواده و بستگان آن مرحومی عمیقأ تسلیت عرض نموده و از خداوند منان برای این عزیز سفر کرده عُلو درجات و بهشت برین تمنا دارم.
پهلوان الحاج ابراهیم در سال ۱۳۱۴
خورشیدی ولسوالی سرخ پارسا دره ترکمن ولایت پروان در یک خانواده دهقان دیده گشود بعدا از مدتی با پدرش به کابل آمده و زندگی را در این شهر اغاز کردند.
پهلوان ابراهیم مرد خود ساخته ای که بدون داشتن پشتوانه ی مالی و بدون تشویق گران دل سوز، فقط با اراده و عزم استوار و پشتکار بیش از حد، توانست قدرت بدنی و روحی اش را افزایش داده و با فراگیری تکنیک کشتی، نه تنها در عرصه ملی که حتی در میادین بین المللی نیز صاحب نام و نشان گردیده و کشور خویش را در ردیف کشور های پیروزمند مسابقات ورزشی جهان قرار دهد
او مدال برنز را در مسابقات جهانی تایلند برای کشورش به ارمغان آورد .
در مسابقات بین المللی که در سال ۱۹۶۸ م. در مگزیک برگزار گردیده بود به مقام سوم رسید و در مسابقات جهانی جاپان ، مونیخ و ایتالیا نیز خیلی خوب درخشید .
استاد از جمله محبوب ترین های ورزش کشور بوده و شاگردان فروانی را به جامعه ورزشی کشور ما تقدیم کرده است .
مرحوم حاجی قهرمان یکتن از بنیان گذارن کلپ های با افتخار ورزشی میوند بود که بنده هم افتخار شاگردی این کلپ ( باشگاه ) را دارم .
روحت شاد و یادت گرامی باد استاد .
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ماه رمضان بهانهای برای آزادی و فرصتی است برای آزادگان برای رهایی از زندان تن و پرداختن به فراسوی روزمرهگی و تمرکز بر نیروی جاودانگی درونی.
امسال که این ایام شریف مقارن شده بود با ایام خونین ترین ماه رمضان در کشور و گرفتاری مشکلات روحی، اقتصادی و اجتماعی نیز گریبانگیر مردم عزیز ما بود. علاوه براین، مشکلات ترور و نا امنی، جمع زیادی از خانوادههای عزیز را داغدار نمود که جای تاسف فراوان داریم و انتظار میرود مجرمین واقعی شناسایی و مجازات شود.
ضمن عرض تسلیت عمیق به ملت رنجدیده و آرزوی سلامتی و شادکامی همه هموطنان عزیز، فرا رسیدن فرخنده عید سعید فطر را به همه هموطنان تبریک میگوییم و از خدای تعالی قبولی طاعات و عبادات همگان را مسئلت مینماییم.
پ/ن با تأسف بازی پیچیده در حال انجام بوده، دشمن کور بنامهای مستعار در کمین است. لطفا از تجمعات خود داری کنید، مسئولین مراکز مسئول هستند، حاضران در مراکز نیز موظف به پیگیری توجه مسیولین به تامین امنیت ولو در حد خودشان اند.ضمنا تمام موارد مشکوک را به امنیت امارت و بصورت کتبی و رسمی اطلاع دهید.
مهم ترین رکن امنیت، دقت و هوشیاری خود مردم است.
قتال مذهبی؛ پردهی دیگری از نمایش تخریب افغانستان
در روزهای اخیر سوگمندانه شاهد سلسله انفجارهای مکرر در جای جای افغانستان بودیم، ضمن عرض تسلیت به همه خانوادههای قربانیان این جنایات، از خداوند علو درجات را برای شهدا، صبر و بردباری و جزای نیک برای همه مصیبت دیدگان و شفای عاجل برای مصدومین این حوادث المناک خواهانم و در این خصوص، نکاتی گفتنی است:
یکم: افغانستان دستکم در چهاردهه اخیر دستخوش فروپاشی درونی جدی شده و متأسفانه برای ترمیم آن، کاری درخور صورت نگرفته. معنی این نکته این است که کشور، فقط پذیرای حوادث و مدیریت بیرحمانه بیرون است؛ چنانکه گفته اند: اگر اعضای یک خانواده، باهم در تقابل باشند، اهالی محل با جذب هریک از اعضای خانواده، آنان را علیه همدیگر تحریک کرده تخریب بنیان خانواده را تعمیق میبخشند و دوستی همسایگان صرفا ظاهر خوشایند دارد اما عملا اختیار مدیریت خانواده را از اعضای آن سلب کرده و کانون رقابت همسایگان ساخته است. کشور ما نیز متأسفانه حال و روز این خانواده را دارد.
دوم: نزاع مذهبی اما خطرناکترین نوع تزاحم در افغانستان خواهد بود؛ زیرا این تضاد، زمینه هرگونه تعامل را میخشکاند و حتی کشتن و اسیر گرفتن و تخریب محیط زندگی رقیب (که در واقع تخریب کشور است)، را به یک امر مقدس و ارزشمند تبدیل میکند، کشتن و کشته شدن زیبا میگردد و داس دروکردن در نهایت تیزی، بنیان جامعه را به نابودی میکشاند. این نکته در افغانستان اما بسیار شدیدتر خواهد بود زیرا عقدههای فراوان مذهبی از سرتاسر جهان تمام هستی و توانایی خود را سرازیر افغانستان میکنند و چنانکه میدانیم عقدههای چنینی، هرگز سیراب شدنی نیستند و بنابراین، عطش التهاب نزاع مذهبی هرگز فروکش نخواهد کرد. در یک کلام، جنگ مذهبی، به معنی نابودی واقعی کشور است.
سوم : ما در حافظه ذهنی خود همواره تلقین کردهایم که «افغانستان تمام ابرقدرتهای جهان را شکست داده است!» این، یک گزاره ساده است که عقلانی نشده است. به عبارت دیگر، در صورتی این جمله درست است که پس از شکست ابرقدرتها، خود افغانها به آرامی در کنار هم زندگی کرده و کشورشان را ساخته است و اگر پس از خروج نیروی خارجی، صرفا به بهانه مذهبی، اجتماعی یا هربهانه دیگر به جان هم افتاده باشند، نشاندهنده وجود «اخلاق کشتار» در ما است که تا وجود عنصر خارجی، علیه او میجنگیم اما با نبود عنصر خارجی، به هر بهانهای به کشتار هم میپردازیم. در این صورت، معنی جمله بالا برعکس است؛ ما ملت شکست خوردهای هستیم که فقط در ایام حضور عنصر خارجی از کشتن خود غافل شده ایم.
چهارم : بخواهیم یا نخواهیم مسئولیت مدیریت کلان جامعه به عهده دولت است. اکنون که امارت اسلامی عهدهدار حکومت بر کشور است، مسئولیت دینی و ملی دارد که زمینهی هرگونه سوء استفاده از مذهب علیه وحدت ملی کشور را شناسایی و شر آن را از سر مردم بیدفاع کشور برطرف کند. واقعیت این است که در این نکته همه مردم افغانستان، رهبران امارت اسلامی را همراهی خواهد کرد. ازاینرو، همه مردم منتظر سیاست مشخص امارت اسلامی در این خصوص است و رهبران حاکم فعلی کشور هم به خوبی می دانند که بدبختیهای کشور بیش از اندازه زیاد است و جایی برای کشتار جدید وجود ندارد. کمترین سستی در این خصوص، به معنی ورود اژدهای خونخوار نیابتی به کشور بوده و مسئولیت هرگونه اهمال را تاریخ به پای حاکمان ثبت خواهد کرد.
سنی وشیعه چه دردیست که حیران باشی
چه تفاوت که منی این وتویی آن باشی
گر که اديان همگی نسخه آدم شدنند...
نیست توفیر که زرتشت و مسلمان باشی
من چرا خرده ز تو گیرم وتو خرده ز من
توی سنی ز من شیعه گریزان باشی
همه اديان الهی به خدا ختم شوند
دین اصولیست اگر طالب یزدان باشی
عیسوی یا که یهودی، دین ره آدم شدن است
بهتر آنست در این مرحله انسان باشی
افغانستان و ایران؛ یگانگی یا بیگانگی؟
افغانستان و ایران گذشته از همسایگی، اشتراکات تاریخی، دینی و فرهنگی به درازای تاریخ دو کشور دارند.
این اشتراکات اما با گذار زمان، رو به سستی رفته اند و دلیل عمده ان، باورمندی به مرزهای فرضی است تا جایی که در کشورهای شرقی، برترین ایمان شهروندان به شمار میرود. ازاینرو، امروزه هرشهروند ایرانی، کمتر حس یگانگی با اتباع افغانستان دارند و در مقابل، اتباع افغانستان نیز چنین اند البته رسانهها و سیاست، نقش عمده را در ازدیاد این شکاف دارند. با وجودی که در کمتر خانه هر ایرانی را میتوان یافت که خالی از دیوان سنایی، آثار بیرونی و مثنوی مولوی باشد ونیز، کمتر خانه افغانستانی را بدون حافظ و سعدی میتوان یافت. این نشان میدهد هردو ملت در حوزه فرهنگی - تاریخی دچار تناقض جدی اند که منیت فردی بر سرشت و میراث جمعی غلبه یافته است.
اما این، تمام ماجرا نیست و هردو کشور، نیازهای فراوان اقتصادی و وابستگی سیاسی و امنیتی به همدیگر دارند.
شاید سخت باشد گفت میزان نیاز کدام یک بیشتر از دیگری است. زیرا نیروی مهاجر افغانستان در ایران در ابتدای ورود، نیاز افغانستان بود اما اکنون، صادرات ایران به افغانستان و نیز مشاغل فراوان ارزان در ایران نیازمند حضور مهاجران است. و البته اقتصاد خانواری بخش قابل توجه از شهروندان افغانستان وابسته به مهاجران شان است.
البته این، بخش اندکی از وابستگی است تا جایی که میتوان گفت، نزاع بین دو ملت، هیچ و پوچ خواهد بود؛ یعنی موضوعی مهم برای نزاع نبوده و هیچ نتیجهای برای طرفین نخواهد داشت.
اکنون اما هردو کشور گرفتار آزمون بزرگي اند تا شرایط را به سمت همسایگی رهنمون شوند. دولت ها و رسانههای دو کشور سهم بزرگی در این خصوص دارند.
واقعیت این است که هردو کشور و هردو ملت، جایی برای نزاع باهم ندارند. چالشهای فراوان فرا روی هردو ملت می طلبد که همزبانی را برگزینند و همسایگی را لوحه مراودات طرفینی سازند تا باهم بر بخشی از چالشهای فراروی خود فایق آیند و هیچ پیامی بهتر از همزبانی نیست.
بعنوان یک افغانستانی، لازم به تذکر می دانم از حس انسان دوستی کشور ایران تشکر کنم که با وجود تحریمهای شکننده، اکنون، پذیرای نزدیک به پنج ملیون افغانستانی بوده و 25 هزار دانشجوی افغانستانی در دانشگاههای این کشور مشغول تحصیل اند و حدود چهارصدهزار دانش آموز افغانستانی در مکاتب ایران بصورت رایگان درس می خوانند.
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
(پیرایه یغمایی )
نوروز، پیوند فرهنگ و طبیعت است. گذشتگان ما روز بیداری طبیعت و شکوفا شدن برگها و گلها را نوروز نامیده اند.
این تقارن فرهنگ و طبیعت، هنر تاریخی است که از گذشتگان ما به یادگار مانده است.
بهتر است این روز را بعنوان نماد اقتدار و نفوذ مقلِب قلوب و مُحوِل احوال، نیکو بداریم. چرا که اساس رشد هستی، از جمله انسانها در تحول است.
ایستایی و تغییر ناپذیری، بمنزله گندیدن آب و مرگ زندگیاست.
سال جدید را به همه دوستانم و همه انسانهای خوب زمین تبریک میگویم.
محمد عارف محب
"سال نو مبارک"
اوکراین؛ ویتنام روسیه
۱.
حمله پوتین به اوکراین از زاویه نظامی، دقیق بود. در ساعات اولیه تمام ابزارها و مراکز کنترل هوایی اوکراین از بین رفت و اکنون، فضای این کشور در اختیار روسیه است. در نتیجه، روسیه مانع هوایی ندارد و ارتش اوکراین نیز به دلیل نبود پشتیبانی هوایی قادر به مقابله نیست. تنها خطر برای روسیه جنگهای پارتیزانی است که هنوز برای شکلگیری آن زود است. اما این موفقیت مستعجل، بخش کوچکی از ماجرا است.
۲.
ابرقدرتها همواره از همدیگر انتقام کشیده اند اما طعم این انتقام را کشورهای فقیر چشیده است. امریکا طعم شکست ویتنامش را در افغانستان به شوروی چشاند. طمع دو ابرقدرت، کوریای کوچک را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرد. شکی نیست که غرب، اقدامات فراوان تحریک آمیز انجام داد تا طعم شکست در افغانستان را به روسیه بچشاند؛ ماجرای شورش چندی قبل در قزاقستان ناکام ماند اما اوکراین میدان بهتر برای بدام انداختن روسیه بود؛ غرب، تمام گزینههای آشتی را از بین میبرد و مدام هیاهو داشت که روسیه حمله میکند و باد به گلوی اوکراین میدمیدند که پشتیبانت هستیم! اوکراینی که خود اروپاییان خلع سلاحش کردند و بدون اینکه او را به عضویت ناتو بپذیرند، پشت درب بسته نگه داشتند و زمینه هرنوع گفتگو بین اوکراین و روسیه را از بین بردند. اکنون اما اقدام ناتو، بلوکه کردن پولهای روسیه در بانکهای خود است؛ کاری که هیچ سودی برای اوکراین ندارد و بلکه باعث تحریک بیشتر روسیه به انتقام گیری است.
۳.
ماجرای اوکراین نسبت به تمام معادلات دنیا تآثیر خود را خواهد داشت؛ روسیه ثروتمند به روسیه – ولو نسبی – درمانده تبدیل خواهد شد. سرعت جهش تولید امکانات نظامی او کاسته خواهد شد. با ضعف روسیه، جبهه ایدئولوژی در سوریه دوباره جان خواهد گرفت و حلقات مختلف متکی بر ایدئولوژی در منطقه بجان هم خواهد افتاد و بازار ملیاردی اسلحه غرب از کسادی خارج میشود. تضعیف جایگاه روسیه در معادلات برجام ایران، توان بازیگری بیشتر به جبهه داعش خواهد داد و رشد داعش، به معنی رسوب این گروه به چین، ایران، هند، آسیای میانه و غیره است و نتیجه این ماجرا، قاضی و حاکم شدن غرب است به این معنی که غرب دوباره از موضع بالا بعنوان مصلح و قاضی، حکم خواهد کرد و چین و روسیه بعنوان حامیان یا طرف دعوا فقط شنونده خواهد بود.
۴.
روسیه اگر خروج فوری از اوکراین داشته باشد، باخته است؛ اوکراین نیمه دوست را دشمن خود کرده و مسیر گاز خود به اروپا را با دستان خود مسدود کرده است. اگر دیر بماند، با گروههای مختلف پارتیزانی و چریکی روبرو خواهد شد و شکست در این نبرد حتمی است. ضمن اینکه دیرماندن، کشور روسیه را از سکوت فعلی خارج و میدان تاخت و تاز موافقین و مخالفین خواهد کرد و دست غرب را برای دخالت مستقیم به امور داخلی روسیه باز خواهد گذاشت. به نظر میرسد پوتین میداند ورود به کشور دیگر اسان اما خروج از آن کشور سخت است. باید منتظر بود که تصمیم بعدی پوتین چیست اما شاید پوتین حتما اعتبار و حیثیت بین المللی و نیز ضعف اقتصادی را در مقایسه با هجوم به اوکراین سنجیده و راه خروج را فکر کرده باشد.
۵.
همه میدانیم جنگ خانمان سوز سوریه برای کشاندن خط لوله گاز برخی از کشورهای منطقه به اروپا از مسیر سوریه و جایگزین ساختن گاز روسیه با گاز جدید بود. روسیه اما با حضور قاطع، نبرد سوریه را به سود خود تغییر داد و نه تنها این محاسبه را باطل کرد که حضور خود در دریای مدیترانه را قانونی و رسمی کرد. اکنون اما با دستان خود به اوکراین هجوم برده و کشوری که مسیر گاز روسیه به اروپا است را دشمن خود کرده است. آیا روسیه واقعا فریب خورده است؟ آیا ماجرای اوکراین، فاز دوم نیرنگ غربیان بعد از سوریه برای رهایی از سوخت روسیه بوده است؟ پاسخ، بستگی به توانایی شخص پوتین در اقناع مردم روسیه، روابط منطقی با دولت بعدی اوکراین برای انتقال امن گاز روسیه به اروپا و حفظ جایگاه خود و روسیه در معادلات جهانی دارد و به نظر میرسد، کار سختی است.
۶.
مدل تهاجم شوروی – روسیه با آمریکا همواره متفاوت بوده است؛ آمریکا پیش از هر تهاجم، هیاهوی بین المللی راه میاندازد، پشتیبانان بین المللی پیدا میکند با معامله، مصوبهای نیز از شورای امنیت میگیرد و سپس همراه با پشیبانان بین المللی وارد جنگ میشود. این کار، وحدت مردم امریکا را حفظ میکند، جایگاه و اعتبار بین المللی آمریکا را حفظ میکند و زمینه هرگونه اشکال اخلاقی و قانونی علیه امریکا را مسدود میکند. اما شوروی – روسیه چنین نبوده و یا نمیتوانسته باشد. ازاینرو، دست حریفان غربی در اجرای همه گزینههای اخلاقی و قانونی علیه روسیه باز است و این، خلای بزرگی است که روسیه و حتی چین را بعنوان حریفان غرب، تضعیف خواهد کرد. امری که هم اکنون شاهد آن هستیم.
۷.
ماجرای اوکراین تآثیر مستقیم بر افغانستان دارد: هند با تندروان اسلامی مواجه است لذا راضی به تضعیف روسیه نیست و لذا محتاطانه موضع گرفت. نخست وزیر پاکستان در روزهای نخست حمله در کاخ کرملین حضور یافت و این، معنای خاصی برای حکومت فعلی افغانستان دارد. حضور نیروهای مسلمان روسی در هجوم به اوکراین، پیام دیگر میتواند داشته باشد. مسابقه برای تقویت گروههای تندروی مذهبی و نیز حکومتهای مذهبی از این به بعد قویتر خواهد شد. در خصوص افغانستان، به رسمیت شناخته شدن دولت فعلی ممکن است فعلا فراموش شود و ممکن است هرکدام از طرفهای منازعه جهانی مسابقه بگذارند. ضمن اینکه افغانستان از محراق توجه جهانیان فروکش خواهد کرد و بعنوان موضوع درجه چندم جهان به فراموشی سپرده خواهد شد. کاری که عراق در اوایل قرن جاری میلادی با افغانستان کرد.
پ/ن بریده باد دستان زیاده خواهان و جنگ افروزان.
در سوگ یک عزیز تازه سفرکرده؛
در این گلزار، هر سو شبنمی بر خاک می غلتد
بـه حـال خنـدهی گل گـریـه هـا دارد هوا، بنگر
عمهزاده عزیزم حمید جان!
برایم تلخ و جانکاه است که اکنون در فراق تو نشستهایم و غبار غم از دست دادنت بر زندگی مان نشسته است. عزیز بودی و در دیار غربت عزتمندانه زیستی و مظلومانه از میان ما پَر کشیدی.
روحت شاد و یادت گرامی باد.
جهل مقدس؛
درِ مشرب زن و از قيدِ مذاهب بگريز
عافيت نيست در آن بزم، كه سازَش جنگ است
"ابوالمعانی بیدل"
روایتی است از پیامبران که راه رسیدن به خدا را به تعداد نفوس بندگان میداند. این، از آنروست که تصورات ذهنی هیچ انسانی از خداوند، با انسان دیگر مشابهت کامل ندارد و مانند نقش انگشتان، متفاوت اند. اعتقادات، حقیقتا پدیده شخصی است و تا زمانیکه شخصی بماند، بیضرر و مفید اند. اما زمانیکه جمعی شود، خطر آفرین است. زیرا فرد یا افرادی، تصورات خود را حق میپندارند و دیگران را ملزم به پیروی از آن.
واین، ارمغانی است که دین فروشان در طول تاریخ بر بشر تحمیل کرده اند.
یا هم حضرت حافظ میفرماید؛
جنگ هفتاد و دو ملت، همه را عذر بَنِه
چون ندیدند حقیقت، رهِ افسانه زدند.
بنائا ؛ تفکر ، خِرد و آگاهی، دشمن جهل است و یکی از معضلات اصلی جامعه ما "جهل مقدس" است.
تقدیم به دل دادگان بیدل
اشک زبيداد عشق پرده گشا ميشود
فهم معما کنيد آبله وا ميشود
ذوق طلب عالميست وقف حضور دوام
پر با جابت مکوش ختم دعا ميشود
گاه وداع بقا تار نفس از امل
چون بگسستن رسيد آه رسا ميشود
جوهر اهل صفا سهل نبايد شمرد
آينه گر قطره ايست بحر نما ميشود
حرص بصد عز و جاه در همه صورت گداست
گر بقناعت رسي فقر غنا ميشود
آنطرف احتياج انجمن کبرياست
چون زطلب در گذشت بنده خدا ميشود
چند خورد آرزو عشوه برخاستن
غيرت امداد غير نيز عصا ميشود
غذر ضعيفي دمي کاينه گيرد بدست
آبله در پاي سعي ناز حنا ميشود
از کف بيمايگان کارگشائي مخواه
دست چو کوتاه شد ناخن پا ميشود
غير وداع طرب گرمي اين بزم چيست
تا سحر از روي شمع رنگ جدا ميشود
خاک بسر ميکند زندگي از طبع دون
پستي اين خانها تنگ هوا ميشود
بگذر از ابرام طبع کز هوس هرزه دو
حرص خجل نيست ليک کار حيا ميشود
(بيدل) ازين دشت و در گرد هوس رفته گير
قافله هر سو رود بانک درا ميشود
فروپاشی اقتصادی، چالشها و راه حل ها.
(به بهانه سقوط ارزش پول ملی)
جابجایی قدرت در کشور، برای کل جهان اعجاب انگیز و برای منتقدان غرب، مایه شگفتی و البته برای اکثراعضای ناتو مایه سرشکستگی بود. انتقال تعدادی از هموطنان به خارج از کشور بصورت نامنظم و غیر منطقی بهانهای بود برای کاهش شرمندگی غرب. دولتمردان گذشته با پولهای هنگفت دُزدی نیز آب شده و هرکدام در جای از کره زمین محو شدند آنگار، مواهب کشور طعمهای بود که دور آن گردآمده بودند و اکنون به آرامی هرکدام از دستمایهای که بدون زحمت بدست آورده اند، بهره میبرند.
در کنار شوک سیاسی، شوک اقتصادی بزرگترین ضربه را به توده مردم بیچاره کشور وارد کرده که عامل مهم آن، بلوکه شدن ذخایر ارزی کشور توسط آمریکا است. در قدم بعدی، تخلیه کامل کشور از پول نقد توسط دست اندرکاران نظام قبلی بعنوان علت دوم و علت سوم نیز اُفت یا فرار سرمایههای خصوصی است که یا توسط صاحبان شان به کشورهای دیگر منتقل شده یا بصورتهای مختلف به تعطیلی رفته و عملا، کارآفرینی ندارد در نتیجه، با یک کشور کاملا بیکار، بیدرامد و گرسنه مواجه هستیم.
در کنار سه عامل یادشده، یک عامل دیگر را نیز نباید از نظر دور داشت و آن، ضعف همهجانبه مردم است. به عبارت دیگر، اکثریت قاطع مردم و نود درصد تحصیلکردگان، فاقد مهارت لازم هستند. در کشورهای دیگر مهارتهای مختلف از جمله مهارت زندگی، مخصوصا زندگی شهری و نیز مهارت در فنون و هنرهای مختلف برای کسب درامد، آموزش داده میشود اما در افغانستان هنوز مکتب یا لیسهای که متصدی این امور باشد، وجود ندارد. نتیجه این سخن این است که مردم، در شرایط بحرانی این چنینی، هیچ مهارتی برای تولید کار، ایجاد کارگاههای کوچک و حتی مدیریت اقتصاد خانوادگی ندارند. خرید و فروش کچالو، پیاز و میوه، شاید تنها مهارت مشترک باشد که در جامعه کاملا فقیر و وابسته وجود دارد که آن هم ارزش چندانی ندارد. به عبارت روشنتر، اگر محصولات را مردم از زمین خود تهیه و به فروش برسانند، جریان اقتصادی ضعیفی خواهیم داشت اما فروش میوه وارداتی بدون داشتن صادرات، فقر را تشدید میکند چون باعث فرار بیشتر ارز است و در درازمدت، وابستگی و فقر را عمیقتر میسازد.
تنها چیزی که فعلا باعث رمق مردم است، صدور انسان به کشورهای دیگر و یا به عبارت دیگر، مهاجران ما در کشورهای دیگر است که خانوادهها را به نحوی مورد حمایت مالی قرار میدهند. این نکته خطر بزرگ دیگر اقتصادی است. زیرا مهاجرت نیروی کار و متخصص برای تمام کشورهای دنیا، یک چالش جدی و حتی بدتر از فرار ارز است. ادامه روند فعلی، مهاجرت را یک امر زیبا و حتی بعنوان هدف در اذهان توده مردم جا میاندازد. در نتیجه، اهداف تمام مادران و پدران و خانوادهها، داشتن مهاجر یا پرورش مهاجر است و این دقیقا به معنی فروش آینده افغانستان است و از دید من، خطرناکترین پیامد اقتصادی، شکلگیری همین ذهنیت برای توده مردم افغانستان است.
نبود برنامه اقتصادی از سوی دولت فعلی، یکی از عوامل دیگر میتواند باشد. سوگمندانه با فرار و محو شدن ناگهانی سران دولت قبلی، جامعهی «مطلقا رها شده» و بدون آمادگی قبلی در اختیار امارت اسلامی قرار گرفت و با توجه به پیچیدگی دولتداری در عصر حاضر، امارت اسلامی نیز آمادگی برای پر کردن تمام خلاهای دولت نبوده و هرگز نخواهد بود. زیرا مدیریت جنگ را میتوان توسط یک گروه خاص انجام داد امام مدیریت جامعه، نیاز به حمایت همه آحاد، و حضور متخصصان جامعه است و تا رسیدن به درک متقابل جامعه و نیروهای امارت اسلامی و قرارگرفتن آنان در مسیر واحد، زمان میبرد، ازاینرو، شکلگیری یک کمیسیون قوی اقتصادی و دارای پلان کوتاه مدت و درازمدت در افغانستان که مورد حمایت همه طیفهای حاکم – مخصوصا رهبران امارت اسلامی - باشد، به این زودی ممکن نیست.
راه حلها:
الف) راهحل موقت
۱. شکی نیست که علت مهم سقوط ارزش پول ملی کشور فراهم ساختن بازار حبابی توسط افراد سود جو و تیمهای مافیای در صرافیها، مؤسسات مالی و بعضی از بانکهای خصوصی است! بناءا، برخورد بسیار جدی "طالبانی" با همچو افراد سود جو که بخاطر منافع شخصی شان اقتصاد کشور را سبوتاژ میکنند و نان را از سر سفره مردم فقیر و بینوا میربایند، یک ضرورت جدی و فوری است.
۲. تعطیلی صرافی های کشور به مدت معین الی برگشت ثبات ارزش پول افعانی ونظارت و بر خورد جدی با خاطیان این امر.
۳. ارایه خدمات صرافی، توسط بانکهای دولتی و خصوصی با نرخ مصوب تبادله اسعار بانک مرکزی برای تاجران وارد کننده مواد اولیه و دیگرضروریات اساسی.
۴. تنظیم بازار صرافان و اخذ سپرده در بانک مرکزی ( دیپوزیت) در مقابل جواز فعالیت درین شرایط بحران اقتصادی میتواند به عنوان یک مُسکن قوی و نه علاج واقعی، راهکاری سودمند باشد.
بطور مثال، اگر بانک مرکزی در سرتاسر کشور پنج هزار جواز در کتگوریهای بزرگ، متوسط و کوچک، فعالیت صرافی را رصد کند و در مقابل، یک صد هزار دالر به نسبت کتگوری های یاد شده تضمین اخذ نماید و این طرح را بطور دقیق و منضبط اجرا نماید و با متخلفین بر خورد "طالبانی" نماید حدودا پنجصد ملیون دالر پول نقد که به دلایل تحولات اخیر از بانکها به صرافی کوچ کرده است دوباره به جیب دولت برمیگردد، دولت جدید میتواند با این شیوه خود را از خطر فروپاشی اقتصادی نجات بدهد. چون بیشتر صرافان زیر نام صرافی به بانکهای کوچکِ بدون مسئولیت مبدل شدهاند و علاوه بر نقل و انتقالات پول به خارج از کشور، پولشویی، تبادله اسعار، تضمین قاچاقبران، اخذ ویزههای خارجی دشوار، ربا خواری و دهها شغل بدون مالیات و پر سود و بی خطر را تحت نام صرافی انجام میدهند به همین دلیل یک مغازه ۲/۳ در سرای شهزاده کابل تا شش صد هزار دالر خرید فروش میشود. البته به استثنای اندک صرافان متعهد و مومن.
۵. ناگفته نماند که بخشی از سقوط ارزش پول افغانی همانند لیر ترکیه ، تومان ایران ، کلدار پاکستان ، کلدار هند بخاطر وابستگی و سطح تبادلات تجاری افغانستان با کشورهای منطقه است. علاوه براین، تحولات سیاسی و اقتصادی فرا منطقهای و جهانی نیز تأثیر فراوان و مستقیم دارد. چون اقتصاد کشور ما به مثابه یککشور فقیر، متکی بر واردات و بدون تولید از کشورهای فقیر جهان سومی به عنوان بازار هدف و مصرفی برای کشور های مولد و حاکم بر اقتصاد جهان بوده و مانیز چارهای جز تمکین و اطاعت نداریم.
۶. یکی از راهحلهای کوتاه مدت و میان مدت، تغییر پول ملی است. اگر عمیقتر فکر کنیم و از ننگ و غیرتهای دروغین افغانی فارغ شویم، یکی از راهحلها میتواند جاگزینی واحد پولی کشور از افغانی به دالر باشد که عملا در مبادلات تجاری کشور انجام میگیرد و حتی اکنون نبض اقتصاد کشور به شمار میرود. کشورهای چون سنگاپور ، جامایکا، نیوزلند، باربادوس ، کانادا، استرالیا و حدودا بالغ بر سی کشور در جهان، واحد پولی شان دالر میباشد. این کار به ظاهر سخت و مضحک معلوم میشود ولی ناممکن نیست حتی به شکل غیر رسمی مانند کشور زیمبابوه که تقریبا دستخوش تورم های بسیار بزرگ بود درسال ۲۰۰۹ واحد پول خود را به دالر تبدیل کرد و رسما دالر امریکا را رایج چرخه اقتصادی کشورش ساخت و امروزه از ثبات نسبی اقتصادی بر خوردار میباشد اینکار میتواند بر اقتصاد کشور تحول مثبت را ایجاد کند و از فروپاشی اقتصادی تا حدی زیاد جلوگیری شود. این اقدام، فواید مهمی دارد از جمله؛
اول) جلوگیری از جعل و هدر رفتن پول بیت المال و هزینه های سنگین چاپ و نگهداری اسکناس های افغانی.
دوم) آسیب نرسیدن به قشر متوسط و فقیر که عملا این نوسانات ارزی، کیسه انها را به نفع قشر سرمایهدار خالی میکند. زیرا مردم دهات و قریهها، آشنایی به همچو مبادلات ندارند و بر عکس، سرمایه مروجِ سرمایه داران، دالر و دیگر ارزهای خارجی میباشد و سرمایهداران نیز اقتصاد را با دلار و ارزهای خارجی مدیریت میکنند و هرگز سقوط ندارند و این اقتصاد مردم کشور است که مدام در حال سقوط به نفع سرمایهداران است.
سوم) یکسان سازی مبادالات اقتصادی وکاهش تورم در تمام سطوح بازار.
چهارم) وصل شدن و هماهنگ شدن با سیاستهای کلان اقتصادی جهان عموما و امریکا خصوصا به عنوان قدرت برتر اقتصادی دنیا و دهها محاسن دیگر که در فرصت دیگر مفصل و جامع درین مورد خواهم نوشت.
ب) راهحل میان مدت و دراز مدت:
۷. از آنجاییکه بخش عمده اقتصاد مردم ما زراعتی است، بهبود موقت این بخش ضروری است و یکی از راهّهای آن، قانونی ساختن کشت تریاک است؛ رو اوردن زارعین به کشت مواد مخدر تحت مدیریت دولت به عنوان راه حل موقت به منظور تمویل اقتصاد بیمار کشور که هم برای زارعین کشور سودآوری داشته و مالیات آن باعث نجات از رکود فعلی است، یکی از راهحلهای جدی است و هم تهدید برای مدعیان جامعه جهانی است که مردم و سر نوشت کشور ما را با بازیهای غیر انسانی شان در بدبختی و بیچارگی رها کردند و رفتند. البته این راهحل، باید موقت باشد و گرنه در درازمدت، به کشور آسیب میرساند.
۸. یکی از راهحلهای دراز مدت، تغییر در شیوه زندگی نسل جوان کشور است. به عبارت دیگر، در دولتهای قبلی، شاهد رشد لیسهها و مکتبهای فراوان بودیم که صرفا آموزش را عهده دار بودند. آن کار، ضروری بود و برای انکشاف کشور مفید. اما مکتبها و لیسهها و مراکزی که جوانان و نسل کار کشور را مهارتهای کاری، شغلی و زندگی یاد بدهد، وجود نداشت. با توجه به اینکه مردم علاقهمند به سرمایهگذاری در این بخش هستند، دولت، صرفا زمینه ایجاد آنرا فراهم نماید تا در آینده با جامعه کاملا تعطیل مواجه نباشیم.
پ. ن: پیشنهادم به عنوان یک شاگرد از صنف اقتصاد به هموطنانم اینست که تا برگشتن ثبات اقتصادی در کشور هر فرد که بالاتر از هزار دالر سرمایه دارد سرمایه خود را دالری حفظ نماید.
آه، ناله و نفرین ابدی ملیونها انسان دردمند این سرزمین، نثار غنی دزد و همکارانش باد