Kabul Days

موتر ساخت افغانستان فضای مجازی پاکستان را تسخیر کرده و بزرگترین صفحات مجازی پاکستان با مثال زدن این موارد به سیاسیون و دولت پاکستان تاخته اند.

فعالین مدنی و فضای اجتماعی پاکستان با نشر و مقایسه این دو تصویر دولت مردان پاکستان را به شرم بزرک عقب مانی از افغانستان متهم کرده اند.
صفحه ای پر طرفدار مجازی در پاکستان نوشته است، موتر ساخت یک کشور جنگ زده افغانستان را ببینید و موتر ساخت یک کشور دارای قدرت اتم را ببینید.

این پُست مجازی که همه فضای مجازی پاکستان را تسخیر نموده خشم فعالین مدنی پاکستان را بر دولت مردان این کشور بر انگیخته است.
#فورى

عاقبت دوستی با ط الب چنین است!

یما سیاوش‌،
اسطوره‌‌ی‌ جاویدان در شاهنامه شهیدان صدای حق!

او “یما سیاوش” بخاطر دادگری، عدل‌ورزی و حق‌طلبی مردم خود حاضر شد تا از کوه‌‌های آتش بگذرد؛ هر چند به خاموش شدنش انجامید، اما به قول استاد خلیلی بزرگ:

مرد نميرد به مرگ، مرگ از او نام جُست�نام چو جاويد شد، مردنش آسان كجاست؟

در دومین سالیادد درگذشت یما سیاوش

جان پدر، تبریک!

پدر ،عکس دخترش را به فیسبوک گذاشت؛
مرد که عزت افعان نام دارد و در کنار دخترش عکس گرفت و برایش کامیاب شدن او را در آزمون کانکور در کمپیوتر ساینس ننگرهار تبریک گفت و حمایتش کرد.

۸صبح، کابل: مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، امام جمعه اهل‌سنت زاهدان ایران، در سخنرانی‌اش از گروه طالبان پرسیده است که براساس کدام مجوز شرعی جلو تحصیل دختران را گرفته‌اند.

او روز جمعه، ۱۳ عقرب، در انتقاد از رویه طالبان در جلوگیری از تحصیل دختران گفته است: «شما با کدام مجوز شرعی جلوی آن‌ها را گرفته‌اید؟ چه کسی به شما گفته اجازه تعلیم به آن‌ها ندهید؟»

او به طالبان توصیه کرده است که پیش از دانشگاه مردان، باید دانشگاه زنان باز شود؛ زیران زنان استعداد دارند و آنان نیز می‌خواهند که علم و دانش فرا بگیرند.

آن سیاست‌مدارِ لنگ!

دو لنگِ مجهول‌الهویت؛ حنیف اتمر و معصوم استانک‌زی، یک جریان [به اصطلاح سیاسی] ساخته‌اند. اسم جریان‌شان مهم نیست! آن‌چه اهمیت دارد، منافقت‌های بعدی آنان است و شکافی است که در بین سیاسیون ایجاد خواهند کرد. درباره‌ی آقای اتمر چند گپ قابل تامل است:

۱. آقای اتمر پس سقوط حکومت آقای غنی تلاش کرد سفارت‌ها و نماینده‌گی‌های خارجی افغانستان را در یک محور تحت رهبری خود در آورد اما هرگز موفق نشد.

۲‌. چند ماه آینده برای وضعیت افغانستان حیاتی است. قرار است گفت‌و‌گوهای جدی بین طرف‌های سیاسی (آنان که در قدرت‌اند و آنان که از قدرت رانده شده‌اند) برای حل مساله‌ی افغانستان زیر نظر جامعه‌ی جهانی شروع شود.
هر گاه آقای اتمر جریانی را ایجاد کرده، بدون درنگ پس از آن با ارباب قدرت معامله کرده و بخشی از پُست‌ها در اختیار گرفته است. جریان تازه‌ی او و ادبیاتی که به‌کار می‌برد، فقط و فقط برای امتیازگیری است.

۳. آقای اتمر از سیاست‌مداران سمارُقی است!
وی مانند بسیاری از رجال حکومت آقای کرزی، قارچ‌گونه و ناگهانی از زمین سیاست سر بر آورد و پله‌های شهرت و ثروت را با پست‌های مهم دوان‌دوان طی کرد. اما چگونه؟ چه‌طور؟ چرا؟ کسی نمی‌داند...
وی باوری به تخصص ندارد و نفسِ حضور در قدرت را مهم می‌داند. آقای اتمر با این‌که روابط بین‌الملل خوانده است اما در سِمت‌هایی کار کرده که اکثرن هیچ‌گونه ارتباطی تخصص‌اش نداشته:
- وزارت انکشاف دهات
- وزارت معارف
- وزارت امور داخله
- مشاور امنیت ملی

۴. . در زمانی که او مشاور امنیت ملی بود، پروژه‌ی طالبان دولتی به رهبری ملا عبدالمنان نیازی را رقم زد. پروژه‌ای که ده‌ها میلیون دالر هزینه در بر داشت و به‌جای بازدهی مثبت، به یک رسوایی برای حکومت تبدیل شده بود.

۵. حنیف اتمر در واپسین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۹۸ جمع بزرگی از رهبران و سیاسیون مطرح افغانستان را در تیم خود گرد آورد اما به انتخابات نرسیده، این تیمِ ناهم‌گون از هم پاشید. او ثابت کرد در موضوعات کلان سیاست‌مدار ناکامی است.
با این حال تعجب من از سیاست‌مداران دو پایی است که باز دنبال این لنگ راه افتاده‌اند و برای چندمین بار فریب او را می‌خورند.

۶. مورد ششم را شما اضافه کنید.
از صفحه

هالووین در افغانستان 🤡👹🎃 ...

یک کاربر هندی در توییتر نوشته است!

با آموزش جهان را تسخیر کنید نه تروریسم
کاملا هریس، معاون ریاست جمهوری امریکا، هندی‌تبار.
ریشی سوناک، نخست وزیر جدید انگلستان، هندی‌تبار.
آنیتا آناند، وزیر دفاع کانادا، هندی‌تبار.

کاربران زیاد پاکستانی به این پست واکنش نشان داده‌اند.

یک تعداد افغانها حتى به سویه دوکتورا وماستری هستند که در کشور های اروپایی زندگی میکنند حتى اکثراً در انگلیس هستند ولی بجای اینکه به نسل جوان خود پیشرفت مدنیت را نشان بدهند هر روز يک بيرق جديد یک نام جدید در بین مردم بی اتفاقی میاندازند ولی دیگران چطور تاریخ را رقم میزنند.
یک هندی تبار امروز صدراعظم انگلیس میشود وافغانهای ما همه به تفرقه وسمت گرایی مصروف هستند
متاسفانه!!!

۴۵ روز قبل، لیز تراس نخست‌وزیر بریتانیا شد و تلاش کرد برنامه‌هایش را عملی کند و موفق شود که نشد. از مقامش استعفا داد تا آدم مناسبی در این مسند مهم تکیه بزند.
این ظرفیت و زیبایی دموکراسی است.
برای کنار رفتن یک نفر از قدرت، نه نیازی به انقلاب‌های زرد و سرخ است و نه رژیم سقوط می‌کند. افراد به عنوان گردانندگان صحنه جابجا می‌شوند. همه چیز براساس شعور و خرد به پیش می‌رود.

به نظام‌های اسلامی نگاه کنید. همه روی جوی‌های خون بنا شده و رهبران خودخواه و ستمگر هم تا دریای خون جاری نشود، تکان نمی‌خورند.

آیا میدانستید امروز فرهاد دریا هُنرمند عزیز ما در هر پُست که منشن شده کمنت گذاشته و محبت کرده است!

مگر میشود این بزرگوار را با این قلب بزرگ و مهربانش
دوست نداشت ؟
راست و دروغ اش به پای خود دریا صاحب😁

Farhad Darya ❤

منابع آگاه می‌گویند که در تمامی ادارات عایدزا در کابل و سایر ولایات شهروندان پاکستانی تا سطح معینیت گماشته شده‌اند. این افراد که به آمرین مافوق پشتون خود پاسخگو نیستند، گروه طالبان را در تطبیق رژیم سختگیرانه مالیاتی کمک می‌کنند. معین شهرداری کابل یکی از این پاکستانی‌ها است.

ادامه فارسی‌ستیزی ط لبان در افغانستان
عکس‌های شاهان، شاعران فارسی‌زبان و مفاخر تاریخ و ادبیات فارسی از «دیوار فرهیختگان» در شهر مزارشریف حذف شدند. این عکس‌ها روز جمعه ۸ میزان برداشته شد و به‌جای آنان عکس‌هایی از قرآن، احادیث، پرچم گروه ط لبان و شعارهایی در حمایت از این گروه نصب شد.

علیه ظلم، علیه حذف، علیه نابرابری،هزاره کشی،زن کشی، انسان کشی

«دنیوی تعلیم مباح ده»
هیچ نیازی به تشکیل کمیته تحقیق و بحث‌‎های گمراه کننده تلویزیونی برای یافتن حقیقت در مورد انفجارهای مرگبار بر مراکز آموزشی هزاره‌ها نیست.
همین یک جمله از زبان شیخ خالد حنفی، منبع همه شرارت‌ها و کشتارهایی است که در مراکز آموزشی اتفاق می‌افتند.

پیامبر اسلام به هر مرد و زن مسلمان یادگرفتن علم فرض است.
این دجال طالب سخن پیامبر خدا را قبول ندارد.

احمد ولی هوتک، ورزشکار معروف و سفیر پولیس مبارزه با مواد مخدر افغانستان، کسی که با هر به میدان رفتن‌اش، تک تک مردم افغانستان بدون هیچ گونه تعلق قومی و زبانی، اشک ریختند، کف زدند و از عمق قلب شان برای او آرزوی موفقیت کردند، امروز پله سنگین ترازو را گرفته و به سمت کسانی ایستاده که هزاران پدر و مادر افغانستان را داغ دار فرزندان شان ساخته اند.
آن طرف، علی کریمی، ستاره فوتبال ایران، در این روزهای پر آشوب، چنان محکم در کنار مردم اش ایستاده است که حتی دولت خانه اش را مصادره کرده و او می‌گوید فدای سر مردمم.
علی کریمی( فوتبالیست) کار خارق العاده‌ای نکرده، او فقط پاسخ درستی به اشک‌ها و لبخندهای هموطنانش داده، به دست‌های که سال‌ها به امید پیروزی او کف زده اند و به دل‌های که در هر شکست او را همراهی کرده اند.

خالد حنفی، وزیر امر به معروف طالبان در واکنش به سخنان عباس استانکزی، معین وزارت خارجه این گروه گفته است که آموزش یک امر مباح است و نباید وقت را با مباحات ضایع کرد.

آقای استانکزی در نشستی در کابل گفته بود آموزش فرض است و هیچ‌کس دلیل شرعی برای جلوگیری از رفتن دختران به مکتب ندارد.

غمگین تر از این دیگه نیست که وقتی می شنوی هموطن ات با سه فرزند غرق در یایی یونان می شود.
و آنهای که نا سنجیده بر سرنوشت ای ملت معامله کردن امروز در همین ترکیه برای خود و فرزندان خود خانه وکاشانه ساختن و فکر می‌کنند از غذاب این اطفال معصوم در امان خواهند ماند.
تمام آنهای که در وطن خیانت کردن در این جرم و غذاب شریک اند حتمآ با شما محاسبه خواهند شد.

انا لله و انا الیه راجعون

مردم شمال افغانستان اگر از خواب گوسفندی بیدار نشوند، ۴سال بعد همسایه هر یک شان یک کوچی وزیرستانی پاکستانی خواهد بود ... و زندگی را برایشان تلخ خواهد ساخت ... این پروژه پاکستان است و این برنامه همین اکنون در حال تطبیق است .

کریم خلیلی در ماه‌های آخر حاکمیت دولت جمهوری، در یکی از سفرهایش به پاکستان، یک بسته پول نقد با یک تفنگچه طلاکوب تحفه دریافت کرده بود.
امنیت ملی وقت، بسته پول و تفنگچه طلاکوب را هنگام برگشت خلیلی در میدان هوایی کابل ضبط کرد و کریم خلیلی، با دست خالی و عصبانیت به خانه رفت. چند روز بعد شروع کرد به داد و فریاد علیه حکومت و شکایت از فساد گسترده در ساختارهای حکومتی.
در آن زمان گفته شد که تفگنچه طلاکوب به دستور مقام‌های حکومتی به خلیلی پس داده شد، اما بسته پول نقد نزد امنیت ملی ماند.
افشاگری امروز مارشال دوستم در مورد اطاعت خلیلی از پاکستان برای " چهار قِران" نشان داد که سکوت خلیلی در یک‌سال گذشته، ناشی از فرمانبری او از اسلام‌آباد است.
هرچند ممکن است نرخ او فعلا به یک قِران تنزیل کرده باشد.

تصاویری در رسانه‌های اجتماعی دست‌به دست می‌شوند که نشان می‌دهد واژۀ "دانشگاه" از لوحه دروازه عمومی دانشگاه بلخ حذف شده است. داکتر خلیل الله کلیوال، رییس دانشگاه بلخ این موضوع را تایید می‌کند، اما می‌گوید که چگونه‌گی این کار تاهنوز روشن نیست.
#شهروند:اینجا بلخ سرزمین مولانا و رابعه بلخی است،شاعران بنام و مطرح فارسی سرای.

تصاویری در رسانه‌های اجتماعی دست‌به دست می‌شوند که نشان می‌دهد واژۀ "دانشگاه" از لوحه دروازه عمومی دانشگاه بلخ حذف شده است. داکتر خلیل الله کلیوال، رییس دانشگاه بلخ این موضوع را تایید می‌کند، اما می‌گوید که چگونه‌گی این کار تاهنوز روشن نیست.

#شهروند:اینجا بلخ سرزمین مولانا و رابعه بلخی است،شاعران بنام و مطرح فارسی سرای.

جوانی های نفر.

۸صبح، کابل: به دنبال صحبت‌های اخیر حامد کرزی، رییس جمهور پیشین افغانستان، که جنگ پنجشیر را برادرکشی عنوان کرده، اتشه فرهنگی افغانستان در تهران به این گفته او واکنش نشان داده است.

شفیق شرق، اتشه فرهنگی افغانستان در تهران، روز جمعه، ۲۵ سنبله، در توییتی گفته است که در پنجشیر برادرکشی جریان ندارد، بلکه نیروهای متجاوز طالب برای کشتار مردم به این ولایت رفته‌اند.

به گفته آقای شرق، تا زمانی که نیروهای اشغالگر مناطق اشغالی را ترک نکنند، جنگ راه حل است.

از سالروز ترور مسعود تنها در شبکه‌های اجتماعی یادبود شد
امسال در افغانستان زیر حاکمیت طالبان از سالروز ترور احمدشاه مسعود یادبود رسمی صورت نگرفت و شماری از چهره‌های سیاسی تنها در شبکه‌های اجتماعی پیام‌هایی را به این مناسبت نشر کردند.
احمد شاه مسعود ۲۱ سال پیش در چنین روزی (۱۸ سنبله ۱۳۸۰) در یک حمله انتحاری در ولسوالی خواجه بهاوالدین ولایت تخار افغانستان ترور شد.
احمد شاه مسعود از فرماندهان ارشد جهادی در زمان تجاوز شوروی سابق بر افغانستان بین سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ بود. او بعداً به عنوان وزیر دفاع دولت برهان الدین ربانی در جنگ‌های داخلی افغانستان نقش داشت و پیش از این که ترور شود، نیروهای ضد طالبان را رهبری می‌کرد.
سرانجام احمدشاه مسعود به روز هژدهم ماه سنبله سال ۱۳۸۰ خورشیدی، دو روز پیش از حملات یازدهم سپتمبر در ایالات متحده امریکا، در یک حمله انتحاری دو فرد مظنون به ارتباط با شبکه القاعده که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، کشته شد.
حکومت سابق افغانستان به احمد شاه مسعود لقب قهرمان ملی اعطا کرده بود و هژدهم ماه سنبله رخصتی عمومی بود.
پیش از این همه ساله از سالروز ترور مسعود تحت عنوان «هفته شهید» به صورت رسمی و گسترده یادبود می‌شد. برخی برنامه‌های خیابانی حامیان مسعود در شهر کابل انتقاد مردم را نیز به دنبال داشت.
اما طالبان رخصتی «هفته شهید» را از تقویم برداشته اند و امسال کدام برنامه‌ای در افغانستان به این مناسبت برگزار نشد.
با وجود این، شماری از شخصیت‌های سیاسی به شمول حامد کرزی رئیس جمهور سابق و عبدالله عبدالله رئيس شورای مصالحه حکومت سابق، دو سیاستمداری که در کابل به سر می‌برند، پیام‌هایی به این مناسبت نشر کردند.
طالبان که در حاکمیت قبلی خود نتوانستند وارد پنجشیر شوند، این بار هرچند این ولایت را تحت کنترول خود دارند، اما با مقاومت مسلحانه پراکنده مواجه اند. هر از گاهی میان افراد جبهه مقاومت ملی زیر رهبری احمد مسعود، فرزند احمد شاه مسعود، و نیروهای طالبان در این ولایت و مناطق اطراف آن درگیری صورت می‌گیرد.

اگر ۹۶عمر بخوری و ملکه قدرتمند ترین کشور دنیا هم باشی بالاخره یکروز ازین دنیا رفتی هستی!

پس غرور کاذب از برای چه ای انسان؟!

جنرال متقاعد آی اس آی بعد از ریش گذاشتن، میشود امیر المؤمنین!

غیر فضائی!

با این مردم خرافاتی و خوش باور، توقع دارید وطن آباد شود؟؟
من که به این جماعت امیدی ندارم!

کسانی که فرزندان مردم را به استشهادی/ انتـ ـحاری تشویق و دعوت میکردند خودشان از ترس جان شان در منزل دوم با دو بادیگارد خطبه میخوانند ...

فردی که به نطق های آتشین در ستایش طالبان مشهور بود و مخالفان امارت اسلامی را به قتل تهدید میکرد، طی یک عملیات انتحاری کشته شد!
مجیب الرحمن انصاری که عملیات های انتحاری و تروریستی طالبان را مورد تایید قرار می داد و آنها استشهادی میدانست، امروز خود قربانی یکی از همین عملیات های استشهادی شد.

مریم دختری ملکِ ما عاشقِ ناصر باغ‌بانِ شده بود. ناصر نیز او را دوست داشت. آن‌وقت من یازده سالم بود. در کوچه‌ها این‌سو و آن‌سو بازی می‌کردم‌. دختران جوان منطقه‌را دانه به دانه می‌شناختم. مریم زیبا‌ترین، رعناترین، ناز‌ترین و نام‌دار‌ترین دختری منطقه‌‌ای ما بود. دختری‌که مثل شادخت‌ها بزرگ شده، و مانندی ملکه‌ها زندگی داشت. از زندگی‌ چیزی کم نداشت، از هیچ‌نگاهی. نمی‌‌دانم با این‌همه جمال وجلال برای چی عاشقِ ناصر گشته بود. هرروز به بهانه‌ای می‌آمد به باغ تا ناصر را ببیند. ساعت‌ها زیری درختِ کنار گل‌های‌ مریم می‌نشستند و باهم قصه می‌کردند، می‌خندیدن و شاد می‌بودند. زمانی‌که آن دو کنارِ هم لحظات را طی می‌کردند، حس می‌کردم گویا هیچ یک‌ِ از آن‌ها در زمین نیست. ذوق زده به‌ هم‌دیگر نگاه می‌کردند، و هم‌دیگر را می‌بوسیدند. من‌که از این شوق شور چیزی سرم نمی‌شد، ولی مادرم و همه‌ای محله برایم می‌گفتند که: آن دو عاشق هم‌دیگر اند و عشق یک حسِ زیباست!
مدتِ بعد برای نزدیکی به مریم ناصر باغبان‌خانه‌ای ملک شد.
بعد از آن‌که ناصر باغبانِ خانه‌ای مریم شد، دیگر آن دو هرروز و هرزمان برای دیدن هم می‌رفتند. روز‌ها گذشت. یک‌روز مادری ناصر به خانه‌ای ما آمد. به مادرم گلایه کنان گفت: خوارو ناصر محکمم گرفته که بروم به خانه‌ای ملک برای خواستگاری‌ مریم. خوارو تو که می‌فامی خان برای ما دختر نمی‌ته. ناصر هم از خیرِ مریم نمی‌گذره هیچ نمی‌فامم چی‌کنم با ای بچه‌ای دیوانه!
مادرم نیز تسلا‌ گونه گفت: خیره خوار! خوب می‌شه بخیر اینه میگن پشت مریم خانِ قریه‌ای دیگه می‌آیه خواستگاری وقتی به او بچه مریم ره بتن، ناصر هم از یادش میره!
مادری ناصر نیز سر تکان می‌داد: خدا کنه! خدا کنه!
چند روز بعدش فهمیدیم که مریم را به پسری خان‌ِ قریه‌ای پایان می‌دهند. همه منتظر بود که چی می‌شود؟
شب شیرینی رسید. من ومادرم نیز رفته بودم آن‌‌شب به خانه‌ای ملک برای شیرینی. وقتی آن‌جا رسیدیم. دیدم در باغ‌چه دختری زجه می‌کشید، و می‌گرید. پیش رفتم‌. دیدم که مریم است‌. سر و صورتش کبود شده‌ست‌. ترسیدم، از او دور شده و نزد مادرم برگشتم. گفتم مریم را چی‌شده مادر؟ وحشتناک شده بود، گویا لتش کرده باشند. مادرم دهانم با دستانش بست و گفت: چپ شو او دختر، ملک خبر شده از کل‌چیز، مریم ره لت کرده و ناصر ره زندانی. به‌زور شیرین شه ام‌شب می‌ته، به کسِ هیچ‌چیزی نگو. فامیدی؟
گفتم؛ ها مادرجان ها....ساکت شدم. همه‌گی ساکت بود.
گویا دلِ همه برای مریم می‌سوخت. جشن شروع شد. همه‌جا را بوی غذاهای خوش طعم و صدای پای‌کوبیدی گرفته بود. همه‌ای محله در خوشی غرق بودند که ناگهان؛ چیزی بزرگی از بالا بام افتاد. درست جلوی چشمانم، تا چشم باز کردم دیدم که مریم است. همه جیغ می‌کشیدند. مادرم مرا به‌سوی خودش کشید، همه دیدیم که مریم بود. او دیگر نفس نمی‌کشید. درست میان محفل افتاده بود. چشمانی خان از جایش به بیرون زده بود. همه گفتند که مریم خودکشی کرده‌ست. آری مریم با دستانی پرحنا، چشمانی سورمه زده و لباس‌های زیبایش خودکشی کرده بود. در دستش با رنگ نوشته بود. " پدرجان برایت گفته بودم یا ناصر یا مرگ".
بعد از آن شب، خان و‌ خانواده‌اش قریه‌ را ترک کردند. ولی ناصر ماند.‌ تا آخری عمر بنامی مریم ماند. ازدواج هم نکرد. دستمالی که مریم برایش داده بود را به گردنش همیشه می‌بست، و گل می‌کاشت. او تمامی زندگی، در تمامی این قریه‌ای زشت و بد نما گل مریم کاشت. آن‌قدر گلِ مریم به یاد مریم کاشت که دیگر هیچ‌جای این قریه‌ بدون گل نبود. همه‌جا زیبا گشته بود، همه‌جا پر از گلِ مریم. حالا شصت سال از این اتفاق گذشته است. یادم است. وقتی ناصر مرد، گلِ مریم به دست داشت. در همین منطقه در میان‌ِ گل‌های مریم مُرد. از آن روز بعد نام این منطقه شد، " گذری گلِ مریم یا کوچه‌ای گل مریم"!
آه؛ که بجز ایستاده‌گی و وفا هیچ‌چیزی قادر به بیان بزرگی عشق نیست!

💔
سقوط یک ملت به دست نیرو های تاریک ای اس ای پاکستان تسلیت.

رحیم الله حقـ انی که سال ها در پاکستان انتحـ اری برای جان مردم افغانستان آماده می کرد و فتوای قتل سربازان کشور را صادر میکرد بلاخره این مصیبت جان خودش را هم گرفت. این تروریـ ست در کابل توسط یک انتـ ـحاری کشته شد.!!

روحش سرگردان و جایش جهنم باد